(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

هفته ی سختی بود اینقدر سخت که خیلی خیلی سخت
هفته های ما از شنبه با یه از هم گسستگی ریز شروع میشه یکشنبه بیشتر میشه و در نهایت دوشنبه و سه شنبه که کارگاهه یک سیر صعودی میکنه که خط نمودارش از جو زمینم خارج میشه همینقدر وحشتناک:/
والدینمون فردا میرن مسافرت و خونه خالیه ^^
البته خب ما ازون بچه هاش نیستیم و نهایتن در نبود بزرگواران لوبیا پلو سق میزنیم با تیتاپ البته حقیقتا نمیدونم لوبیا پلو شامل موارد سق زدنی هست یا نه:(
ازونجایی که من کلن در حال رسیدن به خودکفایی ام بعد از مورد بستنی پروژه ماست گیاهی رو شروع کردم الانم آشپزخونمون تبدیل شده به پرورشگاه باکتری پروبیوتیک*-*
فک کنم شصت درصد بدن من به جای اب از هندونه تشکیل شده اینقدر که خوبه این لعنتی
اردیبهشت هیچوقت برا من یه ماه نبوده همیشه مجموعه ای بوده ار چوب خطایی که نشون میداد چقدر تا تابستون قشنگ فاصله داریم
نمیدونم شلوار شاهکارمو یادتونه یا نه الان برا اون شلواره یه کت رو کلنگ زدم (البته زوری) که خب هر موقع تموم شد براتون ازین فجایع انسانی رو نمیایی میکنم:دی)
دوشنبه معلم طراحیمون سوژه رو انداخت وسط بعدم با کلی ناراحتی اظهار کرد باید بره اداره خداشاهده وقتی درو پشت سرش بست یه طوری قر دادیم که قر دادن های قبل از اون سوءتفاهم بود چقدرم فک میکرد الان داره میره ما ناراحتیم که خب ازون هاها ها هاها خبیثانه ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۲:۲۹
گلبرگ مغرور :)
هر موقع بحث عیدی میشه مامانم میگه شما بچه بودید ما دست به عیدیاتون نمیزدیم 'ولی اینم همیشه برا من سواله اگه دست به عیدیامون نمیزدن من بچه که تازه پولامم خودم نگه نمیداشتم عیدیام و کجا و صرفه چه کاری خرج میکردم؟
قبول کنید قضیه مشکوکه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۱۸
گلبرگ مغرور :)
برای هدفی که تو ذهنمه سی روز هدف گذاری کردم
یعنی تقریبا تا اول ماه رمضون
ولی چیزی که مجهوله برام اینکه نمیدونم سی روز دیگه که این پستو میبینم به خودم میگم'اون موقع اول خطم نبودی الان رسیدی ته خط مدال طلای منو بدید من برم'
یا با خودم فکر میکنم 'اوه بابا چی فکر میکردی چی شد چقدر خوش خیال و جوگیر بودیا'
اگه تو این سی روز بشه اونچه که میخوام بشه یکی از بت های بزرگ زندگیمو شکستم^^
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۴۴
گلبرگ مغرور :)

من واقعا فکر میکنم 'اون'افسردست در اینکه همه ی ما کم و زیاد حال بد داریم شکی نیست ولی اینکه یکی هر روز هر روز و هر روز دپ باشه و این غمشو به بقیه بروز بده کار درستی است عایا؟

و جالب کار اینه واقعا غم و درد بزرگی نیست ناله ی بیخوده

هر روز وقتی میبینمش وقتی میرم تو گروه خود واقعیش ناله میکنه خود مجازیش همش وویس ناله ناله ناله

و به این فک کنید چقدر این کارش حال همه رو خراب میکنه اونم در صورتی که هدفش اینه فقط بقیه بدونن این حالش بده و نمیزاره ذره ای باهاش حرف بزنن شاید یکم بهتر شه

اون واقعا افسردست امروز وویس فرستاد برای زندگیم متاسفم که اینقدر چرته

بهش گفتم'خب شاید ایرادت اینجاست که نشستی و این چرتی و نگا میکنی و هیچ تلاشی در راستای بهتر کردنش نمیکنی

عاقا حرف بدی زدم؟

شما بودید بهتون برمیخورد؟

به خدا من فقط از سر دوستی اینو گفتم و اینکه قصد بد یا کنایه ای ای نداشتم

خلاصه بهش برخورد و رابطم احتمالن با اون تموم شد به همین چرتی:(

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۴۴
گلبرگ مغرور :)

تازگیا از غذا خوردن حالم بهم میخوره اینقدر که غذاهای ایرانی پر ملات و چرب و چیلن:/بد نیستا خیلی خوشمزن ولی دو روز میخورم روز سوم فقط دوست دارم غذا بالا بیارم و از صب تا شب میوه بخورم واقعا چرا؟

..

اولین کافه امسالو با هاجر رفتم و اولین دمنوش عمرمو با هاجر خوردم 

واقعا خیلی دمنوش جذابی بود و منی که از طعمای جدید خوشم نمیاد عاشقش شدم

تو منو کافه اسمش رنگین کمان بود ولی من هرچقدر سرچ کردم چیزی یافت نشد:/

هاجرم یه چی خورد اسمش'اقیانوس آبی آرام"بود و گویا خیلی طعمش مزخرف بوده ،در نهایت به این نتیجه رسیدیم منظورشون از اون اسم بلند بالا همون آب ماهی بوده:دی)

...

و چیزی که امسال دارم تمرینش میکنم اینه که اظهار نظر بی مورد نکنم و اگه چیزی توجهمو جلب کرد که به من ربط نداشت به خودم سه بار بگم به من چه

اگه یکی خیلی چاقه

اگه یکی لباسش باب سلیقه من نی

اگه یکی هم نظر من نی

اگه یکی مشکل خانوادگی داره

ووووو

...

در آخر دارم نهایت زورمو میزنم کادو تولدم منو ببرن کنسرت ابی:)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۷ ، ۰۱:۱۰
گلبرگ مغرور :)
اردبیل طوفان شده
امیر خیلی بد برخورد کرد منو زهرا عم تصمیم گرفتیم در راستای حمایت از حقوق زنان و قانون هیچ زنی به مردی احتیاج ندارد خودمون دوتایی بریم بیرون تا بهش ثابت شه که احتیاجی بهش نی 
منتها  وسط این فمینیست بازیا اصلن حواسمون به طوفان نبود :|
و خب یه خجسته ای اون وسط شنل تنش کرده بود که بله درسته تا فیها خالدونش در 
معرض دید عموم قرار گرفت البته دروغ چرا تو اون هوا سگ پر نمیزد تو خیابون:|
البته مدیونید فک کنید اون خجسته منما
بعدش که برگشتیم خونه مامان بزرگ مهمون اومد بعد زهرا رفت سلام کرد اومد تو اتاق من اصلن آفتابی نشدم 
دیگه همینطور داشتیم تو اتاق حالمونو میکردیم یهو مهمونه برگشت گفت :این بچه ها کجا جیم زدن-__-
یعنی یه لحظه قشنگ حس کردم بدنم یخ بست ولی خب زهرا رو اومدن کشون کشون بردن اما من چون از اول دیده نشده بودم و مهمون اصلن فک نمیکرد فاطینی ام هست نرفتم 😎
پ.ن:ولی خدایی جایی میرید نگید بروبچ کجا جیم زدن چون اگه جیم زده باشنم فقط بخاطر ندیدن شماست دوست عزیز پس تنفر میزبان رو بیشتر نکنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۵۷
گلبرگ مغرور :)

اولن که خب ما از سال جدید خبر نداریم ولی پایان 96 رو بهتون تبریک میگم

و اینکه تو سال 97 به هر هدفی که صلاحتونه برسید^^

این 8 روزی که خونه ی مامان بزرگ بودیم به مرز ترکیدگی رسیدیم قشنگ

مامانم برام سوغاتی خورد کن دستی خریده عرررر^^

میدونید چرا چون خورد کن خونمون خیلی بزرگه و مقدار موادی که فقط اندازه ی من باشه رو تحویل نمیگیره:/

حس خوبیه تا حالا خورد کن شخصی نداشتم😂

یک ماه و اندیست که لب به گوشت نزدم و راستشو بگم قشنگ دارم تاثیرشو رو پوست و وزن و روحیه و همه چی میبینم

من یه هفته نیت میکنم لاک بزنم بعد یه هفته که میزنم یه هفته دیگه نیت میکنم پاک کنم:|

از اول سال ارباب حلقه ها رو شروع کردم سه تا قسمته هر کدوم 4 ساعت قشنگ پوکیده میشی بعدش تازه هابیت ها شروع میشه

همین دیگه

در آخر هم با بیتی از خانوم حمیرا به پایان میرسانم که 'نسوزون دل دیونمو حیفه به آتیش نکشون خونمو حیفه

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۴۹
گلبرگ مغرور :)
دو ساله وارد خانوادمون شده ولی من نه تنها نتونستم هنوز درست باهاش ارتباط برقرار کنم بلکه وقتی میبینمش تبدیل میشم به یه آدمی که نیستم:/
واقعا واقعا از ته دلم میخوام رابطمو باهاش درست کنم چون هربار که میبینمش تبدیل به ماست میشم و حققتن هر فکر غلطی راجبم کنه حق داره
ولی من واقعا دوسش دارم و رفتارم به شدت خودمو ناراحت میکنه
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۶ ، ۱۸:۴۸
گلبرگ مغرور :)

آفرین بیاید بپیوندید ^^

اینجا:دی)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۶ ، ۲۰:۳۱
گلبرگ مغرور :)

شاید از موضوع فک کنید مطلب سیاسی که خب اصلن به قیافه من میخوره این حرفا؟؟

آقا من توی تمام این سال ها و بار ها که هواپیما سوار شدم فقط دوبار به تورم ایرباس خورده

دفعه  اول 13 سالم بود و از قضا اولین باری ام بود که تنها سوار میشدم و خود به خود دچار یه ریختگی پر جزئی بودم

اولش فک میکردم خب چیزی نی که عین همیشه سوار اتوبوس میشیم میریم تو هواپیما و بقیش که یهو گفتن وزیر بهداشت با هوا پیمای ما میاد!!منو میگی پرام ریخت فک میکردم وزیر بهداشت چه آدم مهمیه(اونموقع فک میکردم همه ی آدمای مشهور مهمن  الان راجب همه ی آدمای مشهور هیچ نظری ندارم)خلاصه جو امنیتی کردن به جا اینکه مارو سوار اتوبوس کنن رفتیم تو یه لوله ای که همه جاش با پارچه پوشونده شده بود و اصلن دید نداشت و مستقیم میرفت تو در هواپیما و من جو امنیتی رو که دیدم ،اهمیت وزیر بهداشت از نظرم دو برابر شد و دیگه فک میکردم لحظه های آخرمه و آمریکا این هواپیما رو باموشک میزنه و اینا

بله همینقدر احمق بودم:|

دفعه دومی که ایرباس سوار شدم همین امروز بود که با داداشم بودم و خیلی شکیل نشسته بودیم سر جامون که یهو دیدیم مهدی دارابی و اون یکی(خواننده های هوروش بند)دارن میان سمت ما  ما عم در کسری از ثانیه تصمیم گرفتیم اصلن به رومون نیاریم اینا کی ان و جوگیر نشیم تا از مغرور شدن هنرمندان این مرز و بودم جلو گیری کنیم(یه همچین بچه های مفیدی ایم) ولی خب اونا حتی نگامونم نکردن و ما بیش از پیش ضایع شدیم:|

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۱۵
گلبرگ مغرور :)