من واقعا فکر میکنم 'اون'افسردست در اینکه همه ی ما کم و زیاد حال بد داریم شکی نیست ولی اینکه یکی هر روز هر روز و هر روز دپ باشه و این غمشو به بقیه بروز بده کار درستی است عایا؟
و جالب کار اینه واقعا غم و درد بزرگی نیست ناله ی بیخوده
هر روز وقتی میبینمش وقتی میرم تو گروه خود واقعیش ناله میکنه خود مجازیش همش وویس ناله ناله ناله
و به این فک کنید چقدر این کارش حال همه رو خراب میکنه اونم در صورتی که هدفش اینه فقط بقیه بدونن این حالش بده و نمیزاره ذره ای باهاش حرف بزنن شاید یکم بهتر شه
اون واقعا افسردست امروز وویس فرستاد برای زندگیم متاسفم که اینقدر چرته
بهش گفتم'خب شاید ایرادت اینجاست که نشستی و این چرتی و نگا میکنی و هیچ تلاشی در راستای بهتر کردنش نمیکنی
عاقا حرف بدی زدم؟
شما بودید بهتون برمیخورد؟
به خدا من فقط از سر دوستی اینو گفتم و اینکه قصد بد یا کنایه ای ای نداشتم
خلاصه بهش برخورد و رابطم احتمالن با اون تموم شد به همین چرتی:(
تازگیا از غذا خوردن حالم بهم میخوره اینقدر که غذاهای ایرانی پر ملات و چرب و چیلن:/بد نیستا خیلی خوشمزن ولی دو روز میخورم روز سوم فقط دوست دارم غذا بالا بیارم و از صب تا شب میوه بخورم واقعا چرا؟
..
اولین کافه امسالو با هاجر رفتم و اولین دمنوش عمرمو با هاجر خوردم
واقعا خیلی دمنوش جذابی بود و منی که از طعمای جدید خوشم نمیاد عاشقش شدم
تو منو کافه اسمش رنگین کمان بود ولی من هرچقدر سرچ کردم چیزی یافت نشد:/
هاجرم یه چی خورد اسمش'اقیانوس آبی آرام"بود و گویا خیلی طعمش مزخرف بوده ،در نهایت به این نتیجه رسیدیم منظورشون از اون اسم بلند بالا همون آب ماهی بوده:دی)
...
و چیزی که امسال دارم تمرینش میکنم اینه که اظهار نظر بی مورد نکنم و اگه چیزی توجهمو جلب کرد که به من ربط نداشت به خودم سه بار بگم به من چه
اگه یکی خیلی چاقه
اگه یکی لباسش باب سلیقه من نی
اگه یکی هم نظر من نی
اگه یکی مشکل خانوادگی داره
ووووو
...
در آخر دارم نهایت زورمو میزنم کادو تولدم منو ببرن کنسرت ابی:)
اولن که خب ما از سال جدید خبر نداریم ولی پایان 96 رو بهتون تبریک میگم
و اینکه تو سال 97 به هر هدفی که صلاحتونه برسید^^
این 8 روزی که خونه ی مامان بزرگ بودیم به مرز ترکیدگی رسیدیم قشنگ
مامانم برام سوغاتی خورد کن دستی خریده عرررر^^
میدونید چرا چون خورد کن خونمون خیلی بزرگه و مقدار موادی که فقط اندازه ی من باشه رو تحویل نمیگیره:/
حس خوبیه تا حالا خورد کن شخصی نداشتم😂
یک ماه و اندیست که لب به گوشت نزدم و راستشو بگم قشنگ دارم تاثیرشو رو پوست و وزن و روحیه و همه چی میبینم
من یه هفته نیت میکنم لاک بزنم بعد یه هفته که میزنم یه هفته دیگه نیت میکنم پاک کنم:|
از اول سال ارباب حلقه ها رو شروع کردم سه تا قسمته هر کدوم 4 ساعت قشنگ پوکیده میشی بعدش تازه هابیت ها شروع میشه
همین دیگه
در آخر هم با بیتی از خانوم حمیرا به پایان میرسانم که 'نسوزون دل دیونمو حیفه به آتیش نکشون خونمو حیفه
آفرین بیاید بپیوندید ^^
شاید از موضوع فک کنید مطلب سیاسی که خب اصلن به قیافه من میخوره این حرفا؟؟
آقا من توی تمام این سال ها و بار ها که هواپیما سوار شدم فقط دوبار به تورم ایرباس خورده
دفعه اول 13 سالم بود و از قضا اولین باری ام بود که تنها سوار میشدم و خود به خود دچار یه ریختگی پر جزئی بودم
اولش فک میکردم خب چیزی نی که عین همیشه سوار اتوبوس میشیم میریم تو هواپیما و بقیش که یهو گفتن وزیر بهداشت با هوا پیمای ما میاد!!منو میگی پرام ریخت فک میکردم وزیر بهداشت چه آدم مهمیه(اونموقع فک میکردم همه ی آدمای مشهور مهمن الان راجب همه ی آدمای مشهور هیچ نظری ندارم)خلاصه جو امنیتی کردن به جا اینکه مارو سوار اتوبوس کنن رفتیم تو یه لوله ای که همه جاش با پارچه پوشونده شده بود و اصلن دید نداشت و مستقیم میرفت تو در هواپیما و من جو امنیتی رو که دیدم ،اهمیت وزیر بهداشت از نظرم دو برابر شد و دیگه فک میکردم لحظه های آخرمه و آمریکا این هواپیما رو باموشک میزنه و اینا
بله همینقدر احمق بودم:|
دفعه دومی که ایرباس سوار شدم همین امروز بود که با داداشم بودم و خیلی شکیل نشسته بودیم سر جامون که یهو دیدیم مهدی دارابی و اون یکی(خواننده های هوروش بند)دارن میان سمت ما ما عم در کسری از ثانیه تصمیم گرفتیم اصلن به رومون نیاریم اینا کی ان و جوگیر نشیم تا از مغرور شدن هنرمندان این مرز و بودم جلو گیری کنیم(یه همچین بچه های مفیدی ایم) ولی خب اونا حتی نگامونم نکردن و ما بیش از پیش ضایع شدیم:|