(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

واقعا اگه از حسم بخوابم بگم یه همچین چیزی میشه احساس میکنم احمق ترین آدم دنیام ، احساس میکنم واقعا آدم بی لیاقتی هستم.

من همه چیز و خراب کردم ، قشنگ ترین دوستی ای که داشتم رو خراب کردم .مگه دیگه چند نفر تو دنیا پیدا میشن که من بیشتر از خودم با اونا راحت باشم ؟؟؟

متوجه منظورم هستید؟؟

رفتم بهش هر چی تو دلم بود رو گفتم و اونم گفت بابا ما نون و نمک همو خوردیم مگه میشه قهر بمونیم و فلان و بعد..

بعد گفت ولی فکر نمیکنم دیگه بتونیم مثل قبل رفیق باشیم

نمیتونم چیزی رو تغییر بدم ، نمی تونم خودمو به کسی تحمیل کنم الان فقط می تونم به رابطه ای که اون دو تا با هم دارن حسرت بخورم چون یه روز منم جزو این حلقه بودم :|||

پارسال دقیقا همین روز بهترین روز عمرم بود باهاشون نشسته بودم یه جا و چند ساعت از ته دل خندیدم اما الان ...

من گند زدم و بد هم گند زدم بابتش از ته ته ته دلم ناراحتم ولی حقمه همین:)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۹ ، ۲۳:۰۱
گلبرگ مغرور :)