(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

۹ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

دیگه از این به بعد قراره که جریمه پرداخت کنم

و راستش سیستم خسارت مالی رو از سیستم جواب پس دادن خیلی خیلی بیشتر می پسندم:)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۸ ، ۱۷:۲۰
گلبرگ مغرور :)

بچه دبستانیای دماغو فردا به علت آلودگی هوا تعطیلن:/نمیخوام به این بحث تکراری و کلیشه ای 'دبیرستانی ها ام نفس میکشند و فلان بپردازم

می خوام از این زاویه بهش نگاه کنم که جاش من سال بعد دیگه تو این نظام سر تا سر شت تحصیل نمیکنم، ولی اون بدبختا هنوز سال های نکبت بار زیادی رو پیشرو دارن:)

یعنی واقعا از هیچ چیزی تو دنیا اندازه مدرسه متنفر نیستم از اینکه دوازده سال تو یه نظام غلط با مسئولای مذهبی و تندرو و بی منطق درس خوندم که بار ها و بار ها خوردمون کردن، سر صبح عقاید سکسیمشون (واقعا معادل فارسیشو نمیدونم)رو به خوردمون دادن، برامون نماز اجباری گذاشتن عقاید داشته و نداشتمونو زیر سوال بردن، بار ها بار ها با استفاده از آتویی به اسم نمره دهنمونو برای کارای اضافه بر سازمان که آخرم به اسم خودشون تموم میشد صاف کردن!!!

آدمای غیر منطقی،کر،دارای مشکلات شدید روانی؛ دوازده سال با اینا و یه مشت کتاب قطور و بی محتوا و استرس و استرس و استرس گذشته دوازده سال که صبح تا ظهر از خودمون بودن محروم بودیم،دلم واسه ی چی این همه نکبت باید تنگ بشه ؟؟

پ.ن:یه بابایی هست تو اینستا که همیشه اول مهرا یه پست میذاره و حالا جدا از اینکه کپشن هر سالش متفاوته ولی هر سال آخر کپشنش با اشاره به پسرش مینویسه:اگه فردا اون اول مهری بود که تو باید میرفتی مدرسه،ورت می داشتم و باهم فرار می کردیم"

این دقیقا همون سیاستی عه که اگه تو ایران بچه دار شدم میخوام نسبت بهش اتخاذ کنم:)

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۸ ، ۱۷:۵۸
گلبرگ مغرور :)

امروز یه بازنده ترسو بودم و فقط بخاطر ترس کلاسمو نرفتم

ولی فردا میخوام بپرم وسط کلاسش بگم مرد ما باید باهم حرف بزنیم 

البته اشاره میکنم‌که حتما دوبار!!!

ولی خب واقعا باید برم باهاش حرف بزنم بگم شرایطم سخته برنامه ام اصلن انعطاف نداره مگرنه منم دوست ندارم اوضاع اینجوری پیش بره:/

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۸ ، ۱۶:۰۹
گلبرگ مغرور :)

بعد از پنج روز جلسه و هم اندیشی و فکر بالاخره یه بهونه توپ پیدا کردم که در جواب گند زدن امتحان به استاد بگم*_____*

با هاجر کلی ام بالا پایینش کردیم که مو لای درزش نره

..

یه سه هفته است به همه آدمای زندگیم روزی دوازده بار میگم:اینقده دور شدی و مغرور شدی که دیگه کور شدی،اوناعم ضمن ابراز اینکه حالشون دیگه بهم خورده بهم اشاره میکنن اگه خفه شم خیلی امنیتم بالاتره:///

.

نمیدونم چند روزه با داداشم قهرم فقط دیروز برای پنج دقیقه فکر میکردم تک بچه ام و اصلا یادم نبود برادر دارم:|

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۸ ، ۱۹:۳۴
گلبرگ مغرور :)

سه شنبه بدترین دعوای عمرم رو با داداشم کردم،ما معمولا فوش هایی که بهم میدیم از بیشعور تجاوز نمیکنه،یعنی من اینقدر عصبی بودم هرچی از دهنم درومد بارش کردم والدینمم که همیشه دخالت میکردن از شدت وحشتناک بودن اوضاع هیچی نمیگفتن فقط یه گوشه وایستاده بودن تا در صورت کتک کاری احتمالی جدامون کنن

به صورت جدی نود درصد تقصیر داداشم بود اون ده درصد اشتباه منم این بود که بهش اعتماد کردم!!

ببین یکی از وسیله هاش دست منه و خونه رو زیر رو کرده دنبالش منم در حالی که میدونم واقعا بهش نیاز داره اصلن به روی خودم نمیارم

و کلن نمی بینمش یه طوری که نیست انگار و راستش واقعا این حجم از عوضی بودن داره بهم حال میده چیز اضافه بر سازمانی نیست که جبران‌ کار خودشه:///

..

دو روزه کاملن مشغول طراحی ام و بخش خوبش اینه که کلی آهنگای قدیمی زد بازی رو گوش کردم و کلی خاطره زیبا برام زنده شد:(

راجب بخش بدشم نمیخوام حرف بزنم:(

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۸ ، ۲۲:۲۰
گلبرگ مغرور :)

خیلی خب امتحانمو گند زدم حالا تا پنجشنبه وقت داریم بهونه جور کنیم برای جوابی که قراره پس بدیم:/

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۰۸:۵۹
گلبرگ مغرور :)

این معلم جدیده یهو وسط درس بهم میگه یعنی تو واقعا هیجده سالته؟

میگم هیفده سالمه

میگه ولی خیلی عاقل تر از سنتی!!خیلی آروم و متینی:|||

نیم ساعت بعد میپرسه یعنی تو لباسم میتونی بدوزی

میگم بله

تعریف میکنه خیلی خوبه مهارت بلدی و کنار طراحی لباس خیاطی ام پیش میبری:(

نیم ساعت بعد میگه یعنی تو که میخوای مستقل شی آشپزی بلدی

میگم بله

میگه پس کلکسیونت تکمیله

نتیجه اخلاقی:با این فرمول پیش بریم جلسه بعدی منو واسه پسرش خاستگاری میکنه:////////

پی نوشت:شما مورد اول رو برگرد یه بار دیگه بخون بعد ببین اونی که خواسته واسه من مثلن پاپوش درست کنه اسممو داده دفتر چقدر اسکل بوده،لعنتی یه چیز واقعی تر انتخاب میکردی حداقل:|

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۸ ، ۱۹:۰۶
گلبرگ مغرور :)

در هفته اخیر که پر از شهادت و فلان و اینا بود دوبار مهمونی رفتم:/

و خب از جمعه کلن ول کردم و هییییچییی درس نخوندم هیچی

پنجشنبه آزمون دارم و قد تشخیص خر از از گاو بلد نیست:|||

حالا 

اگه پنجشنبه رو خراب کنم

تقصیر خودمه یا اینکه خدا میخواسته تلافی این بزن برقصا رو در بیاره؟

ببینید من بهش خیلی فکر کردم گفتم اگه پنجشنبه نخوام برم که فقط یه دهن ازم سرویس میشه والدینمو راضی کنم،هفته بعدشم استاد دهنمو صاف میکنه که چرا نبودی

اگه ام برم باز خراب میکنم و بازم استاد هفته بعد دهنمو صاف میکنه

در هر دو صورت چاره ای نیست و این غم انگیزه:/

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۸ ، ۲۲:۳۴
گلبرگ مغرور :)

 

خب سه شنبه اومدن‌گفتن منو و هاجر و مرضی بریم دفتر و خب فکر می کنید چی شده

اسم منو دادن به عنوان بچه بی انضباط شلوغ کن پر تحرک

همشون یه ور 

من؟تحرک؟شیب؟

خداییی تو عالم خسته تر از من نیست من تحرک دارم 

یعنی این حرف اینقدر مسخره و غیر قابل باور بود هاجر مرضی قاه قاه داشتن تو صورت ناظممون میخندیدن از شدت مسخرگیش

حالا در کل که اتفاق مهمی نبود ناظم تهدیدمون کرد که انضباط بیست نمیده ماعم بهش گفتیم خب نده،خدافظ

آخر سرم معلوم شد کار اون اکیپه بوده که با مرضی بدن بعد رفتن اسم مارو دادن:/

فقط کاش یه چیزی میگفتن که به ما سه نفر بخوره

رفتم به بچه ها میگم باورتون میشه ناظمه به من گفت تو پرحرفی

بعد بچه ها میگن تو که اصلن حرف نمی زنی:|||

یعنی اون آدما که اسم دادن اینقدرررر اسکل بودن اینقدر

بعد دیگه همه اومدن گفتن یعنی چی هر غلطی دلشون میخواد میکنن و آره کل کلاس باهم دهنشونو صاف کردیم^^

و الان فهمیدم چرا اینقدر عوضی بازی در میارن چون واقعی عوضی بودن حال میده

 

پ.ن:نتیجه اخلاقی اینکه هیچوقت یه سال آخری رو با انضباط تهدید نکنید بخواید نخواید اون اصلن انضباط براش مهم نیست چون در واقع کلن دیگه انضباط مهم نیست:دی)

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۴ آبان ۹۸ ، ۱۰:۳۹
گلبرگ مغرور :)