(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

من همچنان اسیر شدم این وقت روز:/

پنجشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۸، ۰۴:۰۹ ب.ظ

امروز یه بازنده ترسو بودم و فقط بخاطر ترس کلاسمو نرفتم

ولی فردا میخوام بپرم وسط کلاسش بگم مرد ما باید باهم حرف بزنیم 

البته اشاره میکنم‌که حتما دوبار!!!

ولی خب واقعا باید برم باهاش حرف بزنم بگم شرایطم سخته برنامه ام اصلن انعطاف نداره مگرنه منم دوست ندارم اوضاع اینجوری پیش بره:/

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۸/۱۶
گلبرگ مغرور :)

نظرات (۱)

خوب، یه کمی صبرکن، همین الان هرکجا هستی، اون جوری که دوست داری

 و می خوای پیش بره رو برای خودت مجسم کن و اون راه را برو و بدون

با تلاش و عقب نکشیدن، پیروزی از آن توست

پاسخ:
نه راستش بهای زیادی برای تا اینجا پیش اومدن دادم هرچقدرم که بعضی وقتا به خودم استراحت بدم و فرار کنم،ولی بازم عقب نمی کشم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی