(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

بهمن در روان من آغاز شده.

شنبه, ۳۰ دی ۱۴۰۲، ۰۶:۵۴ ب.ظ

سوگ واقعا مرحله عجیبیه 

دویستا حس متفاوت از طرفین هجوم میارن سرت و خفه ات میکنن و جالبیش اینه در حالی که این نبرد درونی باعث میشه نفس کشیدن هم برات یه چالش باشه اون بیرون زندگی عادی با سرعت در جریانه انگار نه انگار که تو تیکه تیکه شدی؛ تیکه هات رو جمع کرده نکرده باید دنبال اون هم بدویی.

واقعا عادلانه نیست!!!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۱۰/۳۰
گلبرگ مغرور :)

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی