(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

۱۰ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

اومدم دیدم یه دبه پر از یه مایعی تو رنگای بنفش زرشکی اینطورا خلاصه یه رنگ خاصی کف آشپزخونست
تا اون دبه دیدم فهمیدم که بعلا،توطئه های غرب تو خانواده ما جواب داده و ما نجسی خور شدیم:|
بعد یکم کاوش دیگه داشتم به این نتیجه میرسیدم که بعله این حتما همون  شراب صد ساله است که آقای ابی تاکید داشت وقت نوشیدنشه:|
اومدم با مامانم صحبت کنم ببینم ما که ازون خانواده هاش نیستیم این استعداد و از کجا آورده که همچین چیز نابی خریده؟
که از پاسخ حیران شدم وی فرمود:دبه شیره ی انگوره-__-
خلاصه که غرب در اعمال توطئه هاش شکست سنگینی خورد،حالا بلند بگو مرگ بر هرکی غیر از ما و هومه:دی)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۷ ، ۲۱:۵۵
گلبرگ مغرور :)

الان دقیقا همونجایی وایسادم که کارا داره به بهترین نحو پیش میره و کمکم قابلیت مغرور شدنم فعال میشه:|

امتحان تاریخ میانترممو شدم نوزده و هفتاد و پنج،یعنی اگه یه بیست پنج صدم ناقابل گرفته بودم به نوبه خودم الان حماسه سازی کرده بودم:دی)


Because no matter how my life has changed


I keep on looking back on better days

یه قسمت از آهنگ better now که خیلی باهاش همزاد پنداری میکنم-__-

الانم سیستمم به کار کار تا آخر هفته تغییر کرده قشنگ کل هفته خودمو پاره میکنم بعد یه نصفه روز از آخر هفته صفا باشد و تفریح باشد و این داستانا:دی)

برای ده سال آینده تصمیم دارم موهام همینطوری کوتاه بمون،

اه چقدر خزعبل گفتم:|



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۷ ، ۱۳:۳۱
گلبرگ مغرور :)

کاش پرپولیس می برد حداقل این مردم چند ساعت بهانه برای شادی داشتن بیخیال کری هایی که بعدش میخوندن کی به کیه اصلن:دی)

کاری ندارم نظرتون اینه که پرسپولیس خوب بود بد بود،داور بد بود یا بازیکن نداشت یا هر چی ولی کاش امروز به قهرمانی تیم فوتبال ساحلیمون تو جام بین قاره ای همونطور پرداخته میشد که به دوم شدن پرسپولیس پرداخته شد و ازش بت ساختن:)

نمیدونم ولی ورزش فقط فوتبال تو زمین چمن نیست،جام بین قاره ای هم چیز کمی نیست*__*

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۷ ، ۲۱:۴۵
گلبرگ مغرور :)
همسایه نذری ،آش شله مشدی داشت میداد و بابا اینقدر خوشحال شد
مدام تکرار میکرد که نمیدونه چه کاری خیری کرده که پاداشش این بود:|
نتیجه اخلاقی :وقتی تو خانواده ای متشکل از شرق و غرب ایران زندگی میکند هر لحظه ممکنه با یه ویژگی منحصر به فرد مردمان اون خطه آشنا بشید مثلن اینکه آش شله برای یه مشهدی ساکن تهران میتونه حکم پیدا شدن یک همشهری در غربت ترین جای دنیا رو داشته باشه:دی)
دیروز به هاجر گفتم باید سرانه مصرف آش رشته رو از یک روز درمیون به دو هفته یه بار برسونم که یهو یدونه ازین ون جالبا جلومون سبز شد و دیدم جهنم از فردا مقاومت رو شروع میکنم امروز آش بخوریم،تازه هاجر نصف آششم داد به من:)
بعد رفتیم باغ کتاب بر خلاف اینکه تو گوگل زده بود بازه،تعطیل بود حقیقتن ماعم از خلوتی اونجا استفاده کردیم کلی آهنگ چرند پرنت گذاشتیم و رو پله ها رقصیدیم:/
پارسال مداد رنگی پلی کروم سی و شیش رنگ دویست و شصد و خورده ای بود امسال دوازده رنگش این قیمته و داستان اونجا دردناک میشه که من باید یکشنبه با مداد رنگی برم سر کلاس:|
چند ساله که دارم پولامو بس انداز میکنم و حقیقتن اصلن فکر نمیکردم روز مبادا وجود داشته باشه و خب من به چشم خویشتن دیدم که پول هام میرود:(
میتونم بندازم گردن والدینم ولی حقیقتن اصلن دلم نمیخواد اینکارو کنم:دی)
راستی من به این نتیجه رسیدم که الان واقعا دارم دوران خوبی رو میگذرونم و بیست سال دیگه علارقم تمام مشکلاتی که الان هست اما بازم دلم برای این روزا تنگ میشه:)
راستی برای واحد لباس بچه دارم یدونه شلوارک،ازین شلوارک کلاسیکای انگلیسی میدوزم که میخوام بدم به نوه ام،و اگه شماعم عین تمام کسایی که این حرفو شنیدید میخواد بپرسید چرا به بچه ات نمیدیش؟باید بگم دوست دارم به نوه ام بدمش:دی)
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۷ ، ۱۵:۲۲
گلبرگ مغرور :)

و جدن اینکه امروز برامون تو نمازخونه فوتبال گذاشتن،جدن و جدن شد یکی از جالب ترین خاطراتم که واسه نوه ام تعریف میکنم:)


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۷ ، ۱۷:۰۷
گلبرگ مغرور :)

بازدیدام به طرز معجزه آسایی نصف یا حتی کمتر از نصف شدن

شکر خدا همه ام در سکوت

راستشو بخواین کم کم دارم به فکر حذف وب میوفتم، وقتی برا کسی اهمیتی نداره برای من چرا باید اهمیت داشته باشه

کاش بیان یا کلن تموم شه یا ازین شهر ارواحی که شده دراد

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۷ ، ۱۹:۰۰
گلبرگ مغرور :)

دیروز همینطور که داشتم دید زنی صبحگاهیم رو انجام میدادم یهو دیدم عه این گربه هه که تو حیاطه چرا اینقدر لاغره؟چرا پوزش اینطوریه؟چرا دمش اینطوریه؟

یهو دیدم واا اینکه گربه نیست روباههه:|

حالا اینکه روباه از کجا پیدا شد و اصلن تو حیاط ما پی چی میگشت بماند من نمیدونم چرا همسایه ساختمون بغلی از حیاط خودشون سنگ میزد به این بچه:|

شاید میترسید روباه خودشو ،ساختمونشو و بچه هاشو بخوره:(

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۷ ، ۱۳:۴۹
گلبرگ مغرور :)

توی آینه به خودم نگاه میکنم،آخرین باری که مدل موهام اینطوری بود احتمالن نه سالم بوده،چقدر این تنوع رو دوست دارم:)

 اسمش رو میزارم چندش چون واقعا آدم چندشیه و چه بد که این آدم چندش معلمه!!

چندش داشت درس میداد و ریحانه به طرز فوق العاده ای کفری شده بود،ریحانه خیلی بچه مودبیه،حداقل دامنه کلماتش رو محدود میکنه اما امروز به قدری کفری شد که یهو گفت بچه ها ببخشید ولی بیییب(از گفتن کلمه مد نظر معذوریم)بعد یهو خودش تعجب کرد که اینو گفت وسط عصبانیت یه طوری منفجر شد اصلن دیدنی!!

هنوزم یادش میوفتم خندم میگیره

حالا فک کنید ما فردا رو کامل با 'چندش'کارگاه داشتیم یعنی خدارو شکررررررر که تعطیله*__*

معلم عربیمون اینطوریه که وقتی داوطلبا برای پرسش تموم میشن به آخرین نفری که ازش پرسیده میگه یه شماره بگه و تو لیستو نگاه میکنه و اون آدم بدبختی که شمارش گفته شده رو صدا میزنه برای پرسش و این چرخه ادامه داره:(

امروز که میخواست بپرسه منو و ریحون و هاجر انگار داشتیم نود اجرا میکردیم هرکی شمارش درمیومد بهش میگفتیم بالای شیش و زیر بیست رو بگه ،و از یه جایی به بعد منحدم شدیم قشنگ فکر کن طرف اون سره کلاسه بعد ما بلند اسمشو داد می زنیم بعد تا سرشو میچرخونه با لبخونی میگیم منظورمونو:دی)

خلاصه که به خیر گذشت نپرسید ازمون

باورتون میشه چندش برا اون کارگاهیا حامد همایون دان زات دان گذاشته بود؟

این کارتونارو دیدید شخصیت مسموم میشه رنگ پوستش سبز میشه؟

هاجر و مرضی بعد از اینکه زنگشون با چندش تموم شده بود تو زنگ تفریح سبز شده بودن،اینقدر آهنگای مزخرفی براشون گذاشته بوده:|

حالا معلم پارسالمون یه بار یه آهنگ مزخرفی گذاشته بود تو کارگاه یهو یکی از بچه ها حواسش نبود داد ز'عه بچه ها چینیا اومدن'!!

بعد معلمه در حالی که داشت از گوشاش دود بیرون میزد و میخواست خودش کنترل کنه ،کفری گفت :آهنگ کلاسیکه:|

پ.ن:بیان چرا اینقدر خلوته؟شما چرا اینقدر سکوتید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۷ ، ۲۲:۴۹
گلبرگ مغرور :)

وو

اون دختری که دو ماه عکس آدمای خارجی و داخلی با مدل موهای مصری میدید و دلش قش میرفت

ولی فکر میکرد چطوری جمعش کنه یا مقنعه سرش کنه،بالاخره

موهاشو زدددد(چشم هایش قلب میشود)

بیخیال برا چی خودمو آرزو به دل میزاشتم؟؟/

فقط بگم از چهار ماه پیش تا الان حدود سی و خورده ای سانت موهامو کوتاه کرد،روانی ام خودتونید:دی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۷ ، ۱۹:۰۰
گلبرگ مغرور :)
فاطین ایده آل من میز کارش جلوی پنجره است و هر چند ساعت یه بار لیوان بزرگ قهوه شو پر میکنه میزاره کنار دستش،و موهاش مدل لئونیه(به جز چتری البته)
اما فاطین واقعی هیچی رو به اندازه قهوه و نسکافه زهر مار نمیدونه!!
از وقتی یکی از همسایه هاشون داشت راجب حرکتی که تو فاطین تو اتاقش میزنه صحبت میکرد حتی دیگه پرده ام نمیکشه:|
و خب با اینکه دلش داره برای موهای کوتاه اون مدلی قنج میره اما استرس اینکه زیر شال چطوری وای میسته یا اگه نتونه موهاشو جمع کنه چه بلایی سرش میاد،نزاشته به سمت آرایشگاه برع:|
در واقع من اصلن برام مهم نی که موهام حیفه و اینا خیالم ازون دو تا موضوع راحت شه میرم میزنم،تنوع خیلی قشنگ تر از موهای یه دست بلند بی هدفه:|
خلاصه
هفته ی پیش این موقع سورپرایز تولد ریحون بود،شبم چون خانواده هاجر مسافرت بودن منو ریحون رفتیم خونه هاجر و کلی قزعبل بازی دراوردیم:|
شهری جدیدی که دوسش دارم نیویورکه:(
و اینکه وقتی از رویاهام گفتم که دیحون بهم گفت تا حالا کسی بهت گفته 'آناناس؟' من خوشال شدم چون آناناس دوست دارم
با اینکه بقیه فکر میکنن خیلی بلند پروازیه و این صوبتا ولی من حتی باورم نمیتونه بشه یک درصد این اتفاقا نیوفته:دی)
دیگه امروز پیتزا درست کردیم با خمیر ببری،کلی خاطرات بچگیم برام زنده شد
از یه فروشگاه آنلاین خرید کردم و فروشنده وسط انجام کارای ارسال به جای اینکه ادامه ی کارارو انجام بده پیله کرده بود محصولات جدیدشو بهم معرفی کنه
و محصولات جدیدش چی بود؟
عناب در طعم های مختلف:!!!!
جدن جدا ازینکه اصلن نمیدونم عناب چیه به نظر احتمالن چیز جالبی ام نی
محیط زیست درس فوق مزخرفیه جدن،بعد یه جا درس وارد جزیره هرمز میشد،آقا من اینقدر با شوق پریدم وسط که از چیزای هرمز تعریف کنم،معلمه حتی 10 ثانیه ام سر اون قضیه هرمز نموند:|
جدن یه بار من از یه تیکه درس خوشم اومد مرسی که گند زدی توش
ولی ازینکه فهمیدم معلممون جنوبیه خوشال شدم و واقعنم نمیدونم چرا؟؟)
کاش یکی دست منو بگیره ببره شمال یا اردبیل *_*
اگه والدینم راضی شن چهارشنبه هفته بعد نرم مدرسه که عمرن بشن،میرفتم اردبیل
راستی شگفت انگیزان دو رو دیدم،خعلی باحال بود
متاسفم اینو میگم،ولی معلم دینیمون یه عوضی متحرکه:(

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۷ ، ۲۱:۳۱
گلبرگ مغرور :)