(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

یازدهمای طراحی دیروز خدافظیشونم کردن و دیگه از امروز نیومدن

حسابداریا ام تو همه پایه ها فردا به بعدو نمیان

کودک یاریا ام کلن بیان یا نیان یه طوریه که مهم نی

فقط میمونیم ما دهم طراحی های بدبخت که فردا هم درس تخصصی داریم هم کارگاه هم معلممون میخواد درس بده به معنای واقعی کلمه توف تو این زندگی:|

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۰۶
گلبرگ مغرور :)

قشنگ ازون هفته هاست که میدونه تهش خبریه و میخواد بابای آدمو دراره تا تموم شه😑

زمان اینقدر بدجنس نباش در طول هفته کش نیا همش

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۶ ، ۲۰:۱۰
گلبرگ مغرور :)

یعنی تو این گرما سگو بزنی نمیره بیرون ولی من رفتم:|

بعد قاعدتا کلید باید به جا کلیدیم باشه دیگه تا درو بستم اومدم قفلش کنم دیدم زارت کی کلید منو از جا کلیدی ورداشته😑

زنگ زدم خانواده هم تا 6 ساعت بعد نمیومدن خونه:(

ولی ناامید نشدم  کارتی که در جیب داشتم رو ورداشتم به بدبختی انداختم لای در در این بین سرایدار هی میگفت بزا برم پیچ گوشتی بیارم ولی من ممانعت  کردم و سرنجام زبانه در رو پیدا کردم اونو فشار دادم و در باز شد😂

سپس صدای دست و جیغ حضار بلند شد

پ.ن:خوبه هر روز یه استعداد جدید دارم کشف میکنم تو خودم😂

البته این حرفا گفتن نداره ولی ما یه عمره چون حال نداریم نگهبان و صدا کنیم با انگشت در سالن اجتماعات و باز میکنیم😐😂

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۶ ، ۱۲:۴۷
گلبرگ مغرور :)

یعنی روز اینقدر مزخرف

آخه به معلم طراحی چه ربطی داره نمیزاره برم مشکل الگومو از معلم دوخت بپرسم؟

همینطوری گرفته دستش میگه نه من خودم بلدم نیازی نی

آخرشم هیچی بلد نبود و من باز چک کردم دیدم مشکلی نداره ولی باز نذاشت برم بپرسم:|

حتی اون سگی که پشت ماشین نشسته بود داشت به منو و هاجری که با حداقل 20 کیلو بار پیاده برمیگشتیم خونه زبون درازی میکرد-__-

بابا بزرگم با 76 سال سن پنجشنبه عقدشه:/اونوقت من هنوز همون سینگل بدبختی ام که بودم😩

البته ناشکری نشه گل مژه به اون درشتی که نمیزاشت چشمم باز شه و دکتر گفت احتمالن باید تخلیه کنی به طرز معجزه آسایی خوب شده لیکن منتظر بلاهای جدید هستیم-__-

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۶ ، ۱۸:۵۲
گلبرگ مغرور :)

دکتره پرهاش ریخت گفت گلمژه است ولی چرا اینقدر بزرگ آخه؟؟؟

تازه صب که از خاب پاشدم دو برابر شده اینقدر سنگینه که اصلن ترجیح میدم چشم گلمژه دارمو ببیندم

فقطم این نی که قدر خررررررررر درد میکنه

یعنی میخوام بگم لحظه ای که فک میکنید اوضاع ازین بدتر نمیشه بدتر میشه-_-

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۶ ، ۱۸:۰۷
گلبرگ مغرور :)
دیدید بعضی روزا آدم بی دلیل حال روحیش بده اینقدری که حتی وقتی استقلال با گلش میزنه زیر تمام کری خوندنای دوستاش بزم خوشال نمیشه:/
۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۴۵
گلبرگ مغرور :)

اصلن برید نمایشگاه لباس فجر رو ببینید تا لال شید ازین حجم بزرگ افتضاح اونم تو سه تا مجموعه ی بزرگ:|

یعنی بعد گذشت این همه ساعت تنها چیزی که یادم میاد اینه که افتضاح بود افتضاح

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۶ ، ۱۷:۴۷
گلبرگ مغرور :)

اگه یه همه چیز خوارید هیچوقت نگید که طبیعت رو دوست دارید یا به محیط زیست اهمیت میدید این حرف قشنگ مثله اینه که بگید رنگ پوست آدمای سیاه پوست ،سفییده!!!!

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۶ ، ۱۸:۵۰
گلبرگ مغرور :)

الان تو اون قسمت دو راهی ام که یه طرف ترس از سرنگ و کلن بیخیال شدنه یه طرف آزمایش و خدایی نکرده جلوگیری از یه سری بیماریه مثلن همین ویتامین دی و ربطش به ام اس

شما بودید چیکارمیکردید

قهرمان نشید بگید من با شجاعت دستمو دراز میکردم و به مسئول آزمایشگاه میگفتم بگیر با کلفت ترین سوزنتم بگیر:|

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۴۱
گلبرگ مغرور :)

مثلن فک کنید تو روز سه تا امتحان داشتید،یکی پس از دیگری قهوه ای کردید دبیراتون از صب پارتون کردن و حالا زنگ آخره و از قضا شیمی دارید واقعا دلتون میاد این تایم زیبای رو هوایی رو نخوابید؟اصلن زنگ شیمی عه و خوابش.

...

معلمه گفت من نمره کامل برات نمیزارم چون با نیش باز داری درس توضیح میدی بچه ها هم قیام کردن(قیام فاطینیون)که نه کنفرانسش شاد بود ما خوشمون اومد گفت اگه راست میگید چی گفت ؟هرچی گفتمو عین بلبل جواب دادن قشنگ قیافه ی معلمه دیدنی بود قشنگ سپس گفت با این حساب برات کامل میزارم:)

نمیدونم چرا فک میکنه عیبه آدم نیشش تا بناگوشش باز باشه و درس بگه خوبه درجا تاثیرشم دیدا

...

ازونجایی که مدرسه ی ما خیلی گشاد سالار هست شلوارم الان رسما شده شلوار مهران مدیری منتها صورتیش-__-

...

برا تولدش سورپرایزش کردیم و انگشتامونو تا آرنج کردیم تو کیک و کلن خیلی گذشت و گند زدیم به اون کافه هه و کلن از نگاه صاحباش داشت آتیش میبارید:/

تازه وسط تولد رفتم بیرون براش ملاقه خریدم به عنوان سورپرایز دیگه از من رفیق خفن تر آخه؟

دو تا از بادکنک هلیومی هاشم به نفع خودم مصادره کردم^^


۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۲۵
گلبرگ مغرور :)