(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

اگر در ترک ،کافئین،لبنیات،فرآورده های پر از شکر و سرخ کردنی بودید صبحونه چی میخوردید؟

(در صورتی که امکان عدسی و آش هم نباشه)

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۳۷
گلبرگ مغرور :)

عمو،خاله،قیژی ویژی،رعنا،کبری،فریبرز،اصغر،اکبر، آنه(اگه از اسمات چیزی جا افتاد ببخشید:دی)

تولدت مبارک باد فرزندم ^^♡

خیلی خوبه به دنیا اومدی تا با هم خونه ی بقیه چتر شیم و خودمونو به شب خوابیدن دعوت کنیم^^)

موفق باشی بچه^^

راستی چند سال به هم دوستیم؟10یا 11 یا 15 سال؟

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۰۳
گلبرگ مغرور :)

زنگ خورد مرضیه داشت میگفت الان ایرانفرد میاد میگه(اینجاشو با صدای جیغ جیغو و لحن مزخرف وی گفت)پاشید بربد پایین مگه زنگ نخورده و اینا

بعد یهو سرمونو برگردوندیم دیدیم پشتمونه یعنی به جای گریز از محل حادثه ترجیح دادیم خیلی ساکن طور پاره شیم از خنده:/

(ایران فرد ناظممونه)

امروز دامنمو خیلی شیک و مجلسی دوختم اینقدری که خودم شک کردم به خودم بعد زنگ آخر به لطف  چرخ سر دوز خراب مدرسه پایین دامنم از خط منحنی به خطوط شکسته تبدیل شد😑

دیروزم امتحان طراحی لباس داشتیم 

یعنی یه مانکن شیک و مجلسی ای کشیدم قشنگ تحولی بزرگ در صنعت مانکن کشی این مرزو بوم،خاور میانه و حتی خاور دور ایجاد گردید^^

و خب اومدم خونه دیدم مامانم یه قابلمه ی گنده ازون آش رشته اردبیلیا درست کرده و مدیونید فکر کنید با سرعت شیش بشقاب در ساعت در حال شل و پل کردنشون نیستم+_+

و خب روز پرستار بر مادر جان خودم و مادر جان ها و پدرجان های بقیه مبارک باد^^♡


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۴۲
گلبرگ مغرور :)

تا حالا شده از سر جلسه که پاشدین بگید خب خوب دادم بالا نوزده میشم بعد برگه که میاد شدین زیر نوزده و حتی هیجده:|

دقیقا همین اتفاق امروز 3 بار برا من تکرار شد و در اوج مزخرفی حتی برگه هامونم نمیدن نگا کنیم آخه وات د...؟) 

حتی بعضی از معلما نمره هارم نمیگن یعنی رسما برنامه ی بهم ریختن اعصاب راه انداختن

به هر حال منکه سال دیگه تو این مدرسه ی کذایی دیونه خونه نیستم

آخه لعنتی نشون بده اون برگه رو من ببینم چجوری صحیح کردی که اون فضاحت بار اومده

خب احتمالن این ترم بدترین کارنامه ی ترم عمرمو دارم

البته من به عقیده ی خودم خوب دادما ولی با وضع صحیح کردن اینا..-__-

و خب میخوام بی تفاوت ترین واکنش رو نشون بدم قشنگ چون خیلی خیلی اعصابم خورده معلم نه درس میده نه برگه میده نه نمره میگه آخه یعنی چی

قشنگ برای روز کارنامه آمادم هرکی میخواد هر واکنش وحشتناکی نشون بده بده دیگه اصلن برام مهم نی اصلن

پ.ن:خیلی سوسکی اشاره شورد چند روز دیگه تولدشه^^

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۰۱
گلبرگ مغرور :)

یه دختره رو پیدا کردم 25 یا 26 سالشه

مستقل زندگی میکنه

و خب عاشق شهرستانیه که توش ساکنه(ازین نظر میگم بعضیا تهرانی نبودن رو بی کلاسی میدونن)

و خب اینقدر تبلیغ شهرش"رشت"رو کرده که هوس کردم برم رشت زندگی کنم^^

با زحمت خودش مغازه زده و طراحی لباس انجام میده

ازیناست که با یه کوله مسافرت میره و خب میدونید این خیلی جذابه

و اینکه شدیدا فکر میکنه برای آرایش کردن جوونه و بیزاره ازین کار

خلاصه که آرزو داریم در آینده اینقدر موجود خفنی بشویم^^

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۶ ، ۰۰:۰۹
گلبرگ مغرور :)

سومین سال هم تموم شد

یعنی کی باورش میشه سه سال پیش دقیقا از همین روز به بعد دیگه دایی رو نداشتیم:(

حقیقت اینه من یکی هنوزم که هنوزه باور نکردم که دیگه نیست

...

پ.ن:بچه ها کسی تا حالا عروس هلندی تو خونه نگه داشته؟اگه نگه داشتین لطفا بگید

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۶ ، ۱۴:۴۴
گلبرگ مغرور :)

من صد سال یه بارم پای لب تاپ نمیرما ولی الان که عجیب هوس بازی کردم لب تاپ روشن نمیشه:|

چرا وقتی نمک خورده نمک دون میشکنه؟آدم اینقدر عقده ای آخه-__-

احتمالن از امتحان امروز 15 نمره ام نمیگیرم آخه اون چه چرندی بود کشیدم؟)

در آخر هم تشکری کنیم از خوانندگان این مرز و بوم که چندی است خیلی سوسکی در حال رقابت در بخش قهوه ای ترین آهنگ هستند و با سرعت وصف ناپذیری از هم پیشی میگیرند:(

پ.ن:خداوند متعال مولف و نویسنده ی کتاب جغرافی همچنین عمه ی این بزرگواران را مورد عنایت خویش قرار دهد بلند بگو آمییین

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۶ ، ۱۵:۲۶
گلبرگ مغرور :)

داشتم از مدرسه برمیگشتم بادکنک هلیومی گرفتم برا خودم ولی این مالکیت زیاد دووم نداشت امیر که بیدار شد بادکنک رو به نفع خودش مصادره کرد با منطق اینکه من تا حالا ازینا نداشتم

به شخصه از اون سیبیل خجالت کشیدم حالا اینکه چرا خودش نکشید نمیدونم"دی)

البته جاش بهم یه نودل دادا^^

بچم اینقدر خر ذوقه هی این بادکنک و میکشه پایین بعد ول میکنه که بره بالا بعد میاد بغلم میکنه بهش میگم دست از سرم وردار میگه یه بیست دقیقه بزار داداش خوبی باشم بعد دوباره میزنیم تو سر و کله ی هم:|

دیروز که رفتیم کافه درس خوندیما ولی با چه مصیبتی

فک کنید ساعت دو رفتیم بعد به یارو میگیم یه املت بده میگه تایم صبحانه تمومه:|

بابا چرا اینقدر ادا باکلاسارو درمیارید یعنی تا حالا ناهار املت نخوردید؟

بعد به اسرار هاجر پاستا گرفتیم

چقدر این غذا مزخرفه چقدر چقدر

من رسم یه قاشق خوردم دست کشیدم اومدم آب بخورم اون افتضاح بره پایین دیدم زکی ته لیوان لیمو انداختن تر زد به طعم آب

بعد یه سه چهار ساعت نشستیم به درس خوندن دو تا کاغذ آ3 پشت و رو تمرین کردیم بعد دیدیم این خدمه ها همه اومدن مارو نگا میکنن که پاشیم بریم ولی ما دو تا چای لاته سفارش دادیم و به چتر بودن خود ادامه دادیم

دیگه کارمون تموم شد هاجر چاییشو خورد و حقیقتش من طعمشو دوست نداشتم و نصفه خوردم خلاصه من وسایلمو از رو میز جمع کردم اومدم در کیفمو ببیندم که دستم خورد به لیوان و محتویاتش جاری شد رو میز و زمین اینا-__-

هرچی برگه چکنویس و دفتر و اینا داشتیم کندیم فقط خشک کنیم تا صاحبش نیومده بعد به چه بدبختی خشک کردیم رفت و خب نگم که همش ریخت رو دفتر کتاب هاجر

حالا هی بهش میگم جمع کن بریم تا نداختنمون بیرون

نشسته به سیگار کشیدن-__-خدایا خدایا ریشه ی اعتیاد رو از نوجوانان مملکت حفظ بفرما

من نمیدونم تو اون هیری ویری استعمال دخانیاتش چی بود آخه:|

بعد هیچی دیگه به جه بدبختی بلندش کردم داشتیم میرفتیم حساب کنیم همه کارکنای اونجا یه نگاه غضب آلودی بهمون مینداختن اصلن یه وضعی

خلاصه که اگه میخواید درس بخونید پاشید برید خونه ی هم دیگه به خونه خودتون گند بزنید خیلی بهتر از اینه به کافه ی مردم گند بزنید:دی)

این عکسم دیروز برگشتنی گرفتم

پ.ن:ولی میدونید آدم کلن طرفای انقلاب که میره غصش میگیره همه از بزرگ و کوچیک و زن و مرد در حال سیگار کشیدنن مگه هوا چقدر تمیزه که اینقدر به ریه ی بدبخت فشار میارید؟

پ.ن:اگه فک میکنید من صدبار بهش گفتم نکش کاملن درست فک میکنید

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۶ ، ۱۸:۵۳
گلبرگ مغرور :)

خب در ابتدا مامانمان چهارشنبه خرکشمان کرده و به زور بردمان خرید^^

دیروز با هم کارتون دیدیم کل روز با هم ولو شدیم شب هم رفتیم کنسرت امید هاجیلی^^

الان هم میخوام با هاجر برم بیرون به قصد درس خوندن ولی من که میدونم تهش هیچی نمیخونیم😂

من باب کنسرت دیشب و خیلی بندری طوری اینا:دی)

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۶ ، ۱۰:۵۱
گلبرگ مغرور :)

وقتی فکر میکنم از یه روزی به بعد دیگه خانواده پیشم نیست

شاید چند سال تو یه اتاق 12 متری زندگی کنم

تو خیابونایی راه برم که برای آدمای توش خارجی محسوب میشم

تنها خرید کنم ،(البته اگه پولی داشته باشم)،تنها بخورم، تنها زندگی کنم

این چیزیه که من راجب مهاجرت فکر میکنم:(

ولی باز هم میخوام برم حالا اینکه آیا مریضم یا چی رو نمیدونم


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۶ ، ۰۰:۳۹
گلبرگ مغرور :)