(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

معلممون اومده با کلی حرس و جوش پیام میده که فلان کارو بکنید از اون چیزه دوتا کپی بزنید امتحان فرداتون برقراره "منم پیاماشو میخونم صد بار میگم باشه دوبار،حتما بشین ما اینکارارو بکنیم،میدونی چیه من اضافه ترم برات انجام میدم`بعد گوشیمو میزارم کنار و به ادامه ی وسایل جمع کردنم برا مسافرت میرسم^^

ولی جدن فکر کرده با این هوا فردا مدرسه بازه؟😂

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۲۵
گلبرگ مغرور :)

مثلن شما فک میکردید یه آقایی 18 بهمن به دنیا بیاد بعد ازون نونورایی باشه که تا میرن دانشگاه همون ترم یک عاشق میشن بعد علارقم مخالفت هر دو طرف یک سال تمام از شرق کشور هی بره غرب کشور تا بهش دختره رو بدن،بشه پدر شما؟

منم فک نمیکردم ولی همچین اتفاقی افتاد خلاصه که تولد بابامون مبارک^^

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۰۵
گلبرگ مغرور :)

خب من ترجیح میدم الان به جای بحث کلیشه ای دبیرستانی هم نفس دارند و فلان از حسابداری های داغون مدرسه امان بگویم خب؟

دیروز ما طراحی ها با حسابداری ها مسابقه ی والیبال داشتیم و آن بزرگواران آمدند اعلام حضور کنن فرمودند "اینها هنری عن سیسشون به سیس ما نمیخوره"البته درست است که حرف باد هواست ولی آدم در چنین شرایطی باد های مسخره در نمیکند که وقتی مفتضحانه به طراحی ها باخت نداند کجا باید قایم شود:/

حسابداری ها در مجموع به دو دسته تقسیم میشوند گروه خود شاخ پندار ها و سایر اسکل ها البته یازدهم های طراحی به همین دو دسته ام تبدلی نمیشوند زیرا که همه از دم اسکولند:دی)

گروه خود شاخ پندار ها حقیقتن مسخره ترین اکیپ دهه ی نود است لازم است ذکر کنم که این رتبه در دهه ی هشتاد به اکیپ تتلو،ساسی مانکن و آرمین تو ای اف ام رسید:|

حالا با اینکه همه اشان رو مخ اند یک دختره هست که استیل و قیافه اش ترکیبی است از نشیمنگاه شتر و شیک شلغم با این حال هموار با لب های غنچه و چشم های خمار شده در مدرسه راه میرود زیرا که فکر میکند نه تنها از همه یک سر و گردن بالا تر است بلکه در جذابیت اما واتسون شصد پایش هم نمیشود-__-

این بزرگوار یه طوری در مدرسه قدم میگذارد که انگار دنریس تارگریان یا همان ننه ی اژدها های خودمان است و با هر قدمش آتشی پشتش به راه میشود البته لازم به ذکر است که زارت:|

وی حتی از دوست پسر دختر خود حلقه دارد و خب از اینجا به بعدش را دیگر نمیتوانم هضم کنم:/

خلاصه که من نمیدونم این شاخ بازی چه بساط جدیدیه ولی والا آدم سالم هیچوقت شاخ بازی درنمی یاره تامام:{

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۳۰
گلبرگ مغرور :)

اینقدر داشت چرت و پرت میگفت که اصلن یادم نی راجب چی بود مزخرفاتش فقط از یه جایی به بعد شروع کردیم رو صداش دابسمش کردن با ادا اطفار خودش و از خنده ولو شدیم رو زمین فقط مرضی بدبخت بین ما بود و باهاش چشم تو چشم بود از شدت نگه داشتن خنده سرخ شده بود و هی مارو میزد که جون مادرتون خفه شید:/

تا زنگ کامبیز هست مسخره بازی باید دراورد😂

چه روزای خوب بدی عن نه؟


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۴۶
گلبرگ مغرور :)

فقط یه چند وقته یکم سرد و گوشه گیرم همین:(

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۰۸
گلبرگ مغرور :)

دیروز هیچی خوراکی نبردم با خودم ،صوبونه ام که نمیخورم،کل روز با شیر کاکائو سر پاموندم

امروز چایی بردم لقمه بردم لوبیا پلو ام بردم بعد صب بابام خوراکیامو دید خیلی جدی پرسید امروز پیک نیک دارین تو مدرسه؟😂

دیروز میخواستم یه چی اینجا بنویسم بعد وسطش یه اتفاقایی افتاد که پستش نکردم و الانم نمیدونم قضیه چی بود

هاجر سر کلاس خیلی سوسکی بدون اینکه بفهمم ازم عکس گرفته حالا هی این عکسارو نگا میکنم به این نتیجه میرسم چه دوستای خوبی دارم که با این قیافه منو تحمل میکنن😂

سر زنگ آخرم که هی این معلمه میرفت بیرون هی یکی دیگه از بچه ها گوشیشو درمیاورد همه میپریدیم وسط کلاس مسخره بازی اگه دیدید چیزی تو اینستا پخش شده بدونید اون خنکایی که اون وسطن ماییم ما:/

بعد دو هفته روش کار کردن اومده میگه بچه ها من اینجاشو اشتباه کردم رفتید خونه درستش کنید لعنتی درستش کنید یعنی کلن پاک کنید همشو از اول بکشید:|

به هر حال ما خوشالیم که این هفته ام تموم شد^^


۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۱۰
گلبرگ مغرور :)

چقدر همه چیز کسل کننده است نه؟

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۰۳
گلبرگ مغرور :)

دارم به مامانم توضیح میدم لوبیا رو چطوری باید بپزه

+ببین مامان باید پخته ی نپخته شه

با نگاهی سرشار از نا امیدی در چشمان فرزندش زل میزند و فکر میکند کجا برایش کم گذشته که این بچه اینقدر کودن شده

_منظورت نیم پزه؟

.....

آها دیدین تعطیل شدیم^^

بعد 4 یا پنج سال تهران باز از برف تعطیل شد و این خوشحال طوری ترین تعطیلی امساله

به شدتم خوشحال ترینه

یکشنبه قشنگ روز مرگ درسای تئوری ماست

جغرافی،ریاضی،الزامات،شیمی

معلماشونم یکی از یکی غیر قابل تحمل تر

خدایا مرسی واقعا^^♡

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۲۰
گلبرگ مغرور :)

آخرین باری که این علائمو داشتم خوابیدم وقتی بیدار شدم رسما از سوی علم پزشکی مریض شناخته میشم

(سرما خورده نه ها قشنگ مریض)

الانم میخوام بخوابم دیگه ازینجا به بعد رو خدا به خیر کنه:)

.

امروز کسی نیومد دنبالم صد و بیستا ام مشکل داشتم که بارون هرلحظه بدترشون میکرد تاکسی ایم که باهاش اومدم قاط زد مجبور شدم پیاده شم یه تاکسی دیگه بگیرم از گشنگی ام داشتم میمردم

حالا بغل خونه ما یه دبیرستانه که صبا و 80درصد دوستای مدرسه قبلیم اونجان زارت من تا رسیدم به کوچه اونا تعطیل شدن اول که صبا رو دیدم یه کم حرف زدیم که یهو سیل عزیمی از دوستان بهم حمله ور شدن و گرفتنم به باد سوال -__-

خلاصه قشنگ 10 دقیقه منو زیر بارون نگه داشتن دیگه وقتی در خونه رو باز کردن عین این از جنگ برگشته پخش زمین شدم

.

در زیر احمقانه ترین خرید من در پونزده سال اخیر را مشاهده میکنید اینا همون پاپوشای دیروزه که بخاطرش شرافتمو از دست دادم

بله فاطین هستم 2 ساله از تهران😐


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۴۴
گلبرگ مغرور :)

رفتیم تجریش

سمت بافت قدیمیش جایی که همه چیز یه رنگ و بوی دیگه ای داشت

خندیدیم خندیدیم خندیدیم

برگشتنی بارون اومد

چند سال بود زیر بارون راه نرفته بودم؟

چقدر کیف داد

پالتوش کلاه نداشت یقشو برگردوندیم رو سرش و بازم خندیدیم

بلال خوردیم

فلاسک کوچیک خریدیم که من چایی ببرم مدرسه^^

حتی یه پاپوش چکمه ای صورتی جیغ عروسکی برام خرید وقتی فروشنده گفت برای ایشون دیگه نتونست جلو خندشو بگیره منم عرق شرمم جاری شد

از خستگی تو ماشین بیهوش شدم اونم بعد سه ساعت حرف زدن فهمید خوابم برده

شاید اون خفن ترین مامان دنیاست چون همیشه یادمون داده ساده خوش باشیم و بخاطر حرف و نگاه مردم خنده رو نگیریم از خودمون^^♡

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۳۶
گلبرگ مغرور :)