فعلن که خوبه^^
زنگ خورد مرضیه داشت میگفت الان ایرانفرد میاد میگه(اینجاشو با صدای جیغ جیغو و لحن مزخرف وی گفت)پاشید بربد پایین مگه زنگ نخورده و اینا
بعد یهو سرمونو برگردوندیم دیدیم پشتمونه یعنی به جای گریز از محل حادثه ترجیح دادیم خیلی ساکن طور پاره شیم از خنده:/
(ایران فرد ناظممونه)
امروز دامنمو خیلی شیک و مجلسی دوختم اینقدری که خودم شک کردم به خودم بعد زنگ آخر به لطف چرخ سر دوز خراب مدرسه پایین دامنم از خط منحنی به خطوط شکسته تبدیل شد😑
دیروزم امتحان طراحی لباس داشتیم
یعنی یه مانکن شیک و مجلسی ای کشیدم قشنگ تحولی بزرگ در صنعت مانکن کشی این مرزو بوم،خاور میانه و حتی خاور دور ایجاد گردید^^
و خب اومدم خونه دیدم مامانم یه قابلمه ی گنده ازون آش رشته اردبیلیا درست کرده و مدیونید فکر کنید با سرعت شیش بشقاب در ساعت در حال شل و پل کردنشون نیستم+_+
و خب روز پرستار بر مادر جان خودم و مادر جان ها و پدرجان های بقیه مبارک باد^^♡