(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

من الان حالم خوبه

صب به خودم املت هدیه دادم:)

سریال مورد علاقه مو دیدم ،و کارای دیگه

فکر میکردم این یه هفته ای که مامانم نیست کلی میگردم شهرو متر میکنم  و این چیزا

ولی خب فعلن برنامه ای ندارم

در واقع دیشب به سرم زده بود امروز برم امام زاده صالح ،ولی خب ورودیشو یادم نیست کجا بود و چون تنها میخواستم برم فعلن پشیمون شدم:(

بیاین پیشنهاد بدین عصر  کجا برم؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۷ ، ۱۴:۲۵
گلبرگ مغرور :)

دفعه اولم نیست که مامانم بدون من میره مسافرت 

خودم انتخاب کردم باهاش نرم

ولی هنوز نصف روز نشده کرخت شدم

انیمشن 'لگو پتمن' و فیلم دیپ پول 2 (اسمشو یادم نمیاد احتمالن همینه) که یه دوبله فوق خنده دار داشت رو دیدم

اما حالم خوب نشد:|

در واقع اونیکی میره مسافرت همیشه منم و اونیکی میمونه خونه غصه میخوره مامانمه

الان جامون عوض شده،البته که من هیچوقت غصه اینو نمیخورم چرا تنهام بلکه شدیدا دلتنگم و همین باعث شده یه طوری شم:)

کمتر از دو سالم بود مامان و بابام دو هفته رفتن سفر،شیش سالم بود مامانم یه ماه رفت مکه،دوباره ده دوازده سالم بود مامانم یه ماه دیگه رفت مکه

بزرگتر شدم خودم یه ماه یه ماه رفتم پیش مامان بزرگم

قاعدتا دلتنگی برای من چیز تازه ای نیست ولی نبودن مامان تو این خونه چیز عجیبیه ،انگار یه چیزی که باعث میشه انرژی و عشق جریان پیدا کنه نیست و نبودش هیچوقت عادت نمیشع

خلاصه من یه چی دیگه میخواستم بگم ولی یه چی دیگه گفتم:دی)

میدونید چون مامانم مارو اینطوری بار آورده،خیلی زیادی از فامیلامون فکر میکنن ما لوس شدیم، ولی آیا واقعا ما لوس شدیم؟؟

نمیخوام ثابت کنم که نه من لوس نیستم فقط فکر میکنم وقتی جای من و تو شرایطی که توش زندگی کردم،نیستن و زندگی نکردن حق ندارن برا خودشون اظهار نظر کنن:)

ولی الان چند ساله که میگم بیخیالشون بیخیالشون بیخیالشون

اه چقدر درهم برهم نوشتم

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۷ ، ۱۷:۲۲
گلبرگ مغرور :)

بالاخره یه روز ترس از انتظار زیادو کنار میزارم و لپه میزارم برای پختن بعد کوفته تبریزی میسازم و به این هوس چند هفته ای پایان میدم:|

یه روز وسط خیابون داد میزنم ، بانوان غیور ایرانی،به والله قسم موی بلوند به نژاد ما نمیاد کوتاه بیاین تروخدا:(

و بعدم اعلامیه هایی در سطح شهر میزنم مبنی بر اینکه،کاشت ناخن و بدتر،بلند کردن ناخون طبیعی بسیار زشت است لذا بانوانی که ناخن هایی به سان چنگک دارند به دلیل زشت کردن محیط شهری و سلیقه افتضاحشان به کوتاه کردن چنگکها و مقدار قابل توجهی وجه رایج مملکت ،جریمه میشنود:D

البته قبل از اینکه این دو تا مورد آخر انجام بدم به خودم یادآوری میکنم سلیقه مردم به من ربط نداره و بعدشم از انجام اینکارا منصرف میشم

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۷ ، ۱۶:۳۲
گلبرگ مغرور :)
دیروز رفتیم با هاجر گالری ببینیم
گالری اولی که رفتیم باز بود و توش پر بود از آینه های نوشته دار که فوق العاده قشنگ بودن یا حداقل من خوشم اومد
نه نوشته های نستعلیقو اینا،چیزای خیلی خیلی جالب
بعد همونطور که مسابقه کی بیشتر میتونه دنبال این دو تا راه بیوفته بین گربه های اون محله برگزار میشد،ما عقلمونو دادیم دست مپ و دنبال گالریای دیگه راه افتادیم
که خب یا بسته بودن یا ساختمان پزشکان شده بودن یا هر چی:|
بعد یهو به خودمون اومدیم دیدیم عه!!!
اینقدر ازین کوچه به اون کوچه اومدیم که حتی مپم دیگه نمیدونه ما کجاییم:D
به شخصه  فکر نمیکردم نشانه هایی از حیاط تو همچین جاهایی وجود داشته باشه:|
البته قطعا تو دنیای امروز گم شدن یه پدیده ی ترسناک نیست خیلی ام جالبه!!!
بعد دیگه گفتیم چه کنیم دیدیم هاجر گفت اسم این کافه هه که رو برومونو رو میشناسه بریم اونجا یه چی بخوریم منم فکر کردم اگه قراره شب خوراک گربه ها شیم حداقل خیلی بهتره شکممون سیر باشه:|
رفتیم نشستیم کافه نبود که جنگل بود!!!
بازی کردیم و به این نتیجه رسیدیم همش سه ماهه مدرسه نرفتیم ولی از اسم اشخاص تا اسم اشیاء همرو یادمون رفته،یه دست مرتب به افتخارمون.
خلاصه رو مپ چک کردیم دیدیم تا شعاع یه عالمه ایمون نه مترو هست نه اتوبوس
پس گزینه بعدی تاکسی بود
تو یه خیابون بی ربط تاکسی گرفتیم به یه مسیر بی ربط تر که آقاهه خودش میگفت تاکسیا این مسیری نمیبرن شما از کجا میدونستید من میبرمتون!جا داشت بهش بگم چون شما با هاله ای نور اومدید:|خب چه میدونستیم واقعا
بعد گفت میشه پنج تومن آقا ما دو نفر و
مجموع تمامی وجهای نقد موجودمون رو هم شد چار تومن فک کن چارتومن کلش
بعد ازش پرسیدیم با چار تومنم میبرید که فکر کرد داریم دستش میندازیم:|
اما وقتی فهمید واقعیه کلی تو دنیای تکنولوژی بخاطر استفاده از کارت بانکی دعوامون کرد و بعد قبول کرد:(
دیگه ما به ایستگاه اتوبوس رسیدیم و بعد از رد شدن پنج اتوبوس تا خرخره پر اونم در شلوغ ترین ساعات تردد در مرکز شهر یهو یه اتوبوس اومد خالیه خالیه و اینه که میگن گر صبر کنی ز قوره حلوا سازیا:|
.
من به هاجر میگم اینکه فامیلیامون یکیه و تو یه خیابون زندگی میکنیم و همه جا با هم میگردیم واقعا دلیل نمیشه که گلابی(ناظممون) فکر کنه ما تو همه گند کاریا شریکیم:D)
+آره واقعا همشون نمیشه، نود درصدشون°__°
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۷ ، ۱۰:۰۱
گلبرگ مغرور :)
خیلی خیلی کلنجار رفتم با خودم که این پست رو بزارم یا نه
ازونجایی که گاهی اوقات خیلی تند روی کردم ترسیدم این پست هم به منزله تند روی حساب شه
ولی یکی از بند های این چالش اینه که کسایی رو که دوست داریم دعوت کنیم و کی بهتر از شما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ما از چالش محتویات داخل کیف و عکس سیاه سفید و این چیزا حمایت میکنیم
ولی چرا از چالشایی که به نفع خودمون و محیط زیست قدمی ور میداره حمایت نکنیم؟؟
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۷ ، ۲۱:۳۳
گلبرگ مغرور :)

من به دلیلی نامعلوم یه فوبیای گربه وحشتناک داشتم

هر روزی که من گربه میدیدم شبش کابوس میدیدم و تب میکردم و اصلن فاجعه

چند ساله دارم سعی میکنم باهاش بجنگم و

و مسافرت که بودیم بالاخره تونستم به یه گربه دست بزنم^^

البته چون گربه هه بعد چند ثانیه دستم و پس زد از اون صحنه عکسی موجود نیست ولی این عکسه لحظاتی قبل از وقوع اون اتفاق تاریخی گرفته شده:دی)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۷ ، ۲۰:۰۶
گلبرگ مغرور :)

و او در شبی آخر تابستانی آمد مو رنگ کند اما هفتاد درصد رنگ را به پیشانی اش مالید و نیم ساعت بعد متوجه شد رنگ پاک نمیشود پس خاک بر سر شد:|

دختری هستم با پیشانی آبی و چتری های سبز چمنی،سوپر ایده آل:/

فاجعه به قدری وحشتناکه که نمی تونم از پشت تلفن بگم لذا منتظرم مامانم فردا از سر کار بیاد و تحقیقات میدانیشو شروع کنه بلکه راه حلی کشف کنه

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۵۲
گلبرگ مغرور :)

دیروز از جمعه زیبام داشتم تعریف میکردم که یهو آخر شب همش پوچ شد

ویدیو ای که ابی طرفداراش و سورپرایز کرد دیدید؟ رسما تیری بود تو قلب منم

اینقدر که گریه کردم باهاش بیشتر از ده بار نگاه کردم و هر سری ام اشکم درومد

ملت چرا اینقدرررر خوش شانسن واقعا؟!!!!!!!

حالا من دیشب خواب دیدم که منم جزو اون سورپرایز شنودگانم ولی قبل ضبط میفهمم و میرم سورپرایز بقیه رو خراب میکنم در آخر هم آقای ابی بجای اینکه بغلم کنه دعوام میکنه،خیلی شیک:|

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۷ ، ۱۷:۰۳
گلبرگ مغرور :)
خداروشکر یه هاجری داریم وقتی بهش میگیم حالمون خوب نیست ورمون میداره میبره پارکینگ پروانه تو دل قشنگیجات اخفالمون میکنه یه صندلی بچه از آقای نجار بگیریم،باهم گل و گیاه بخریم بعد بریم باغ کتاب با اون صندلی مسخره بازی دراریم مجموعه رو بزاریم رو سرمون
بستنی گوسفندی حالت تهوع آور بخریم ،شربت تخمی بخوریم،چیزای جدید سفارش بدیم و جلومون یه جنگل بزارن ، خل باشیمو شاد
هاجر تنها کسیه که باعث میشه من با شلوار کوتاهم جوراب صورتی خال خالی بپوشمو اصلن خجالت نکشم
یدونه ازین آدما براتون دعا میکنم
و بهتر از اون بیام خونه ببینم حضرت مادر برای من لازانیا پخته
آیا جمعه ازین زیباتر هست؟؟
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۷ ، ۲۱:۲۷
گلبرگ مغرور :)

اصلن نمیدونم از کجا و چجوری باید شروع کنم فقط میدونم اگه حرف نزنم میترکم

پیشاپیش ببخشید اگه در هم برهم نوشتم

میدونید دقیقا از دیروز که برگشتیم خونه دپرسم ،پوشک فلان برابر شده دارو نیست پراید شونصد میلیون چی چی چی

و خیلی چیزا که بهتر از من میدونید

من خیلی امید داشتم خیلی خیلی اما دقیقا همونجوایی که فکر میکنی دیگه بدتر از این نمیشه ،دقیقا بدتر از این میشه

دقیقا همونجایی که فکر میکردم خب دایی تو بیمارستان بستریه دیگه فردا پس فردا مرخص میشه،بابا زنگ زد خونه و گفت دایی فوت کرده

همونجایی که فکر میکردم دیگه بیشتر از یازده هزار تومن نمیشه بیشتر شدووو..

چیه این سیاست کوفتیمون که حتی یه راننده تاکسی تو کشوارای مجاور همش تکرار میکرد،شما آیندتونو نمیبینید شما با همه جنگ دارید

اصلن چرا با همه جنگ داریم

زیر فشار این تند رویا تنها کسی که خرد میشه منو شما و مردمیم

دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره

ما هم نسل پیامبر نیستیم که وقتی با بقیه مشکل پیدا کردیم بریم بیرون از شهر و با بدبختی زندگیمونو ادامه بدیم

این وسط فیلمایی رو میبینم که یک سری به اصطلاح(فاطی کماندو)میوفتن رو سر کله زن و بچه ملت و اینکه مدام تکرار میکنن تقصیر ماست که شما اینطوری شدید!!

اعصابم از تفکر 'اینکه لباس من تن تو نیست یعنی تو داری اشتباه میکنی' بدم میاد

اینقدر ابلهیم که تو قرن 21 تو خصوصی ترین و بی ربط ترین چیز های زندگی هم دخالت میکنیم

حریم خصوصی چیه پس،وقتی رفتارت،حقوقت،افکارت و حتی لباست باید طوری باشه که اونا میگن

تو فرودگاه وقتی داشتیم برمیگشتیم گریم گرفت قشنگ ازینکه دوباره داریم میایم وطن،وطن خاکستری پر مشکل

به زندگی مامان بابام فکر میکنم با انقلاب به دنیا اومدن بعدم جنگ و اون گروهکا و تحریم و فلان فلان فلان

چی فهمیدن از زندگیشون؟

ما وضعیتمون ازونا بهتره ولی میترسم هرچقدر جلو تر پیش بریم بدتر و بدتر شه

نمیدونم سر شدم انگار

نمیدونم چی میخوام ، نمیدونم چه مرگمه ، گیر کسایی افتادیم که نه خودمون نه کشورمونو دوست ندارن و ازین بیشتر میسوزم

هرچند امروزمو با امید شروع کردم ولی اینا داشت تو کله ام سنگینی میکرد

پیشاپیش برای اینکه تو گونی نندازنم صلوات ختم کنید

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۷ ، ۱۰:۰۰
گلبرگ مغرور :)