(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

۱۸ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

اگه یه همه چیز خوارید هیچوقت نگید که طبیعت رو دوست دارید یا به محیط زیست اهمیت میدید این حرف قشنگ مثله اینه که بگید رنگ پوست آدمای سیاه پوست ،سفییده!!!!

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۶ ، ۱۸:۵۰
گلبرگ مغرور :)

الان تو اون قسمت دو راهی ام که یه طرف ترس از سرنگ و کلن بیخیال شدنه یه طرف آزمایش و خدایی نکرده جلوگیری از یه سری بیماریه مثلن همین ویتامین دی و ربطش به ام اس

شما بودید چیکارمیکردید

قهرمان نشید بگید من با شجاعت دستمو دراز میکردم و به مسئول آزمایشگاه میگفتم بگیر با کلفت ترین سوزنتم بگیر:|

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۴۱
گلبرگ مغرور :)

مثلن فک کنید تو روز سه تا امتحان داشتید،یکی پس از دیگری قهوه ای کردید دبیراتون از صب پارتون کردن و حالا زنگ آخره و از قضا شیمی دارید واقعا دلتون میاد این تایم زیبای رو هوایی رو نخوابید؟اصلن زنگ شیمی عه و خوابش.

...

معلمه گفت من نمره کامل برات نمیزارم چون با نیش باز داری درس توضیح میدی بچه ها هم قیام کردن(قیام فاطینیون)که نه کنفرانسش شاد بود ما خوشمون اومد گفت اگه راست میگید چی گفت ؟هرچی گفتمو عین بلبل جواب دادن قشنگ قیافه ی معلمه دیدنی بود قشنگ سپس گفت با این حساب برات کامل میزارم:)

نمیدونم چرا فک میکنه عیبه آدم نیشش تا بناگوشش باز باشه و درس بگه خوبه درجا تاثیرشم دیدا

...

ازونجایی که مدرسه ی ما خیلی گشاد سالار هست شلوارم الان رسما شده شلوار مهران مدیری منتها صورتیش-__-

...

برا تولدش سورپرایزش کردیم و انگشتامونو تا آرنج کردیم تو کیک و کلن خیلی گذشت و گند زدیم به اون کافه هه و کلن از نگاه صاحباش داشت آتیش میبارید:/

تازه وسط تولد رفتم بیرون براش ملاقه خریدم به عنوان سورپرایز دیگه از من رفیق خفن تر آخه؟

دو تا از بادکنک هلیومی هاشم به نفع خودم مصادره کردم^^


۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۲۵
گلبرگ مغرور :)
اون تو عصبانیت حرف زد ولی من واقعا دلم شکست:)
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۰۹
گلبرگ مغرور :)

مثلن از زیبایی های زندگی میشه به این اشاره کرد امروز تولد هاجرمونه و ما دوتایی رفتیم پارکینگ پروانه و یه گوشواره ی قیچی نخ سوزن ست خریدیم^^بعدش رفتیم کوچه برلند؟برلن؟کثیف ترین املت جهان رو زدیم بر بدن و موقع ی برگشت بارون بارید و چه فرخونده روزیه اصلن^^

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۶ ، ۲۰:۱۰
گلبرگ مغرور :)

+ما در تمام حوضه ها یک چیزی داریم تحت عنوان"ترند"خا تا اینجا مشکلی نی ولی قضیه تو حوضه ی پوشاک وقتی بدختمون میکنه که هموطنان غیورمان از ترند جدید خبر دار میشوند و آنجاست که دهن ما را جر و وا جر میکنند:(

مثلن همین امسال یک چیزی به اسم مروارید مد شد والا به مقدار لازمش زیبا هم بود اما به مقدار لازمش، منتها ماها کلن دستمان به کم نمیرود و کلن استعداد خاصی داری در 'عنمالی'کردن مد ها  لذا دیگر هیچ چیز با شباهت به لباس که چه عرض کنم حتی به پارچه هم از حمله ی مروارید ها در امان نبود به غیر از دستمال کاغذی در واقع اون هم امکانش نبود مثلن دستمال توالت مرواریدی را تصور کنید:|بگذریم

یکبار گفتم من کلن با مانتو رابطه ی خوبی ندارم علی ماشاالله مانتو های امسال هم شاهکار خلقتن نه تنها از بالا تا پایینشون مروارید مرواریده بلکه ما خودمون پولک هم وارد عرصه کردیم و کاملن معلومه مانتو هایی که مرواریدی نیست پولکیه:|

لذا کلن فک کنم امسال را میخوام پیرهن دامن بپوشم زیرا من اگر سر به خفت دهم تن به مروارید و پولک نمیدهم:/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۴۳
گلبرگ مغرور :)

ضربان خونه فقط اون قرمه سبزی ایه که داره قل قل رو گاز میجوشه و جا میوفته و به قول سامان گلریز عطرش فضای استدیو رو پر کرده^^

اگه راجب ضربان و اینا چیز دیگه ای غیر از این گفتن من تکذیب میکنم

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۳۷
گلبرگ مغرور :)

زنگ زدم هاجر تروخدا بیااا که من سر زیپ موندم 

اومد خونمون دیدیم اونم سر زیپ مونده

در نتیجه جفتمون موندیم تا مامانم بیاد زیپو بهمون بگه

بعدشم موند دیگه دوختیم و شام خوردیم و خندیدیم تا ساعت 11 شب شد رفت

شب بعدی برای اولین بار با داداشم تنها رفتیم خرید

هی تو رگالای ال سی پیرهن و هودیای رنگارنگ نشونم میداد هی حسرت میخوردم

گفت خب چرا نمیخری

گفتم خو لازمه توضیح بدم ما تو مملکتی به اسم ایران زندگی میکنیم و باید جای این لباسای خوشگلو رنگارنگ با دامن و شلوار ،مانتو های دست و پاگیر زشت بپوشیم؟

گفت خو تو مهمونی بپوش

گفتم واقعا علاقه ای ندارم این همه پول واسه لباس خرج کنم و جایی بپوشم که دوست ندارم

گفت تو خونه بپوش

گفتم لباسام قشنگ مثل پوست موی منن منم ترجیح میوم تو خونه یه چی بپوشم که نخوام نگران لک شدن یا خراب شدن یا هرچی شدنش باشم

نگا کرد گفت برو بابا اسکلم کردی

اون بالغ بر 6 تا پیرهن خرید من فقط یه پیرهن خریدم اونم تصمیم گرفتم تو کمد آکبند شده نگهش داریم تا اگه قسمت شد تابستون رفتیم مسافرت بپوشم:دی)

بعد رفتیم کفش بگیریم منکه کلن گفتم من نمی خوام

اون طفلی ام دست رو هر چی میزاشت میگفتم رنگش بده فلانه اینجاش بد دوخته شده اینجاش پارو یوقور نشون میده این کلن به تو نمیاد

یعنی یه نگاه پر از تاسف کرد و فرمود:درسته باید به جزئیات دقت کنی ولی قرار نی دهن مارو سرویس کنی:|

بعد من اینقدررر پارچه های کبریتی رو دوست دارم

یه پیرهن کبریتی سبز مردونه بود خودمو کشتم بره امتحانش کنه به بهانه بقیه جاهارو ببینیم پیچوند بعدشم که برگشتیم گفت آخیش پیرهنرو خریدن رفتم  یه  مغازه رو زیر پام گذاشتم یکی دیگه پیدا کردم  ازش ولی قبول نکرد

آخه چرااا؟؟؟😐😐😐

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۰۶
گلبرگ مغرور :)