(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

۱۹ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

بهم میگه دیگه حق نداری اون کارو بکنی

آخه بزرگوار اون سر دنیا نشستی ،دوساله هیچی نمیدونی یعنی در جریان همه چی هستیا ولی مگه میشه احساساتم تو صفحه ی چت ارسال کرد؟

کاش فقط یه جاهایی سکوت کنی نزاری فک کنم تو ام مثل همه ای

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۶ ، ۰۲:۱۳
گلبرگ مغرور :)

درک نمیکنم چرا از ساعت یازده که برگشتم خونه تا ساعت پنج خوابیدم:/

امتحان دینی اووووف

یه سوالاییی داشت قشنگ صدای آچمز شدن مغزمو شنیدم بعد دیگه هر چرندی به ذهنم رسید نوشتم تو برگه ،امتحان که تموم شد اومدم کتابو نگا کردم دیدم تمام چرندام درست بود^^💃

ولی واقعا افتضاح بود مخصوصا که یکی اون وسط مریض بود و همش فین فین میکرد صداش بدجور رفت رو مخم اصلن نتونستم تمرکز کنم در نتیجه یه چهل دقیقه فقط وایسادم که اون یارو برگشو بده بعد بشینم فک کنم ببینم اصلن چی به چیه:)

امروز با دوستام سمت خونه که برمیگشتیم دو نفر بهمون تیکه انداختن:|

ولی چقدر خوبه امسال سرویسی نیستم

منو هاجر تو یه راهنمایی درس خوندیم،فامیلیامون یکیه،رشتمون یکیه،خونمونم تو یه خیابونه

اینقدر اشتراک واقعا از کجا میاد؟؟)


۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۶ ، ۱۷:۳۸
گلبرگ مغرور :)

ما اینجا یه بچه ای داریم که سه روز وقت یلللی تللی کرده

هیچ نخونده

غروب جمعه ام پاشده رفته سینما

و الان درساش مونده

در نتیجه باید تا صب بیدار بمونه

با یه دست بزنه بزنه تو سرش

با یه دست چشماشو وا نگه داره

دین و زندگی یا کوفت کاری مسئله این است:(

پ.ن:این حقیقت یه مقدار غم انگیزه که این آخرین تابستون یللی تتلی کنندمونه و تابستون بعدش یه مشت بچه کنکوری ایم:(


۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۶ ، ۲۱:۱۹
گلبرگ مغرور :)

و اینکه سیزده دلیل برای زندگی خب...

1_اولیش قطعا خانوادمه اینکه میبینم هر روز شادترن هر روز وضعیتشون بهتره هر سری با کمک مشکلات بزرگ و حل میکنن بدونه اینکه ناامید بشن یا نا شکری کنن و خب در صورتی به زندگی امید وارم که این حال خوبشون ادامه دار باشه

2_خب من رسما تو این سه ماه معنی پرکاری و وقت سر خاروندن نداشتن و فهمیدم و میدونم این تازه یه شروعه و راه طولانی و سخت تری در پیشه ولی تمام اینا رو تحمل میکنم تا در آینده موفق باشم

3_دیگه مگه میشه تو این لیست کنسرت ابی نباشه ولی میگم حالا که آزادیم بنویسیم یه کنسرت ادشیران هم اون لا ماها خواستاریم

4_مهاجرت کنم شاید برای همیشه 

5_تو دانشگاه یکی بخوره بهم جزوه هام بریزه رو زمین و بر خلاف تصور تا حد مرگ بزنمش (ببخشید که اینقدر روانی ام)

6_سفر هم که جزو جذاب ترین بخش زندگیه و حتما جهانگردی و جنوب ایران گردی در راس کل امور هست(یعنی میدونید من فکر میکنم جنوب ایران خیلی جای عجیب و غریب و قشنگیه از نقش حنا ها گرفته تا لباسای گل منگلی جنوبی^^)

7_احتمالن این و باید اول مینوشتم ولی اشکال نداره .به نام خدا لاغر شم 

8_وقتی لاغر شدم موهامو پسرونه کوتاه کنم و آبی شون کنم (یعنی هر سری رنگشون رفت یه رنگ فانتزی جدید )

9:حالا که فکر میکنم اینو باید اول مینوشتم شاید :مامان بزرگم♡خونش،اردبیل،خاله هام مخصوصا خاله ی مجردم که نصف عشق و حال های زندگیم با اون بوده دختر خاله ای که یه ماه از تابستون بخاطر من بیاد خونه ی مامان بزرگم تا صب چرت و پرت بگیم بخندیم و اینا

10:استقلال،یعنی خب من الان خودم خیلی استقلال دارم شاید خیلی بیشتر از بچه های هم سن و سالم و شاید بزرگتر ،تعریفم از استقلال اینه که خودم درامد داشته باشم(واقعا میترسم از این که یه عالمه سن داشته باشم ولی دستم تو جیب مامان بابام باشه)

11_افتتاح برند خودم♡

12_تو یه قرار بلاگی ببینمتون^^

13_مسخرست اگه بگم یه روزی کلن خودمو از مهمونیای مسخره ی فامیل پدریم جدا کنم(حتی اینقدر که با یکی از عمه هام در آینده قطع رابطه کنم)

همین دیگه تا درودی دیگر بدرود

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۶ ، ۰۱:۱۹
گلبرگ مغرور :)



۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۶ ، ۱۱:۲۶
گلبرگ مغرور :)

ساعت یازده از امتحان برگشتم تا ساعت چهار خوابیدم چرااا واقعا؟؟)

همه عربی داشتن ما ادبیات بعد شما فک کن از ماندانا که خارج زندگی میکنه تا راننده تاکسی همه مطمئن گفتن عربیو خوب دادی؟:|

مامانم یه طوری میگه هوای این روزا هوای کوچه انگار اقامت کانادا و ایتالیا و اینگلیس و آمریکامون آماده است ما فقط باید انتخاب کنیم از بینشون به سفارت اطلاع بدیم که خونه ی شیش هزار هکتاریمونو تر تمیز کنن:(

ولی جدن چقدر بده این چپیدن تو خونه

من فک میکنم منطق آموزش پرورش واسه دبستانیا اینه(بزرگواران اصلن مهم نیست بقیه بمیرن مهم اینه شما که عامل حیات و چرخش کار و امورات این شهر هستید زنده بمونید:دی)

البته اینا ام یه چند سال اینطوری ان بعد که میان راهنمایی دیگه امید هیچکس بهشون نیست حتی امام:(

اینا ام یه طوری فیلتر میکنن انگار ما فیلتر شکن نداریم نه عزیزم تا 1400با فیلتر شکن:/

فاز اینایی که میرن زیر پست ترامپ هشتگ هلپ ایران رو میزنن با رسم شکل نشان دهید آخه دوزاری بچه هاشم ازین کمک نمیخوان بعد تو از شونصد کیلومتر اینور تر چه انتظاری داره مثلن انتظار داری بگه خانوم دیاناکس اندرلاین ان دی به خودش و خانوادش در کاخ سفید اقامت بدین:/

شما میدونید یه سری موش زنده خار زیر خاک تهران وجود دارن؟

راستی یه بار من یه پست گذاشتم یکی اومد گفت اسرار به معنی خواهش کردن با صاد تو با سین نوشتی خواستم تشکر کنم چون سر امتحان یاد حرفش افتادم و نیم نمره ی مبارک رو گرفتم^^

به هر حال ممکنه برای هر آدمی پیش بیاد که اسرار رو با اصرار قاطی کنه اینطوری نگا نکنید عه:|

حالا ربط نداره ها ولی امروز 199 امین روز وبلاگه و فقط یکبار برای هر وبلاگی 199 امین روز پیش میاد پس 199امین روز مبارک:دی)

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۶ ، ۱۶:۵۱
گلبرگ مغرور :)

وقتی که تو اوج درس خوندن بودم وقتی که بهم گفت کنکور فوق لیسانس نداری که چهارتا امتحان نخ و سوزنه وقتی بدون هیچ درکی منو کارمو برد زیر سوال وقتی بخاطر نادونی خودش لهم کرد نباید گریه میکردم نباید از خودم دفاع میکردم که فقط پوزخند بزنه بهم

نباید چیزی میگفتم برای اون که فرقی نداشت اونکه طرز فکرشو عوض نمیکنه

من نباید گریه میکردم نباید نباید

من فقط باید موفق شم شاید بدترین انتقام ازش باشه:)

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۶ ، ۱۶:۳۴
گلبرگ مغرور :)

چهارشنبه دو زنگ آخر الگو داریم منتها چون الگوهامون تموم شده بود معلمامون گفتن دامنامونو بیاریم اگه مشکلی هست بپرسیم هم بریم تو کارگاه ،اتو سر دوزشو بزنیم:)

منتها خب چهازشنبه کارگاه دست یازدهمیاست بینابراین با وجود اونا و معلمشون باید این کارارو میکردیم و خب معلم دوخت یازدهمیا کی باشه خوبه؟بله کامبیز(همونی که منو انداخت)

آقا یه طوری با این یازدهمیا عین گاو و گوسفند رفتار میکرد کرک و پرمون ریخت قشنگ از اینکه هی بهشون میگفت شما هیچی نمیشید شما کاراتون چرته شما یه مشت بیشعور بی استعدادید و فلان

بعد به همشون از دم یک داد از بیست

خیلی جدی یک داد به کارای به اون خوشگلی

نامرد تو یه تک زنگ هم ازشون امتحان چهل تیکه دوزی گرفت هم صداشون میکرد که کاراشونو بیارن طلبکارم بود که چرا میگید وقت کم آوردیم

یعنی میخوام بگم کامبیز از پایه عقده ایه

دیگه زنگ آخر جیغ میزد سرشونا بعد مثلن یازدهمیه سرهمی دوخته بود به چه قشنگی به چی تمیزی فقط یه نخ ازش آویزون بود داد یک

یعنی به همشون یک داد با منطق دلم خواست

بعد این کامبیز همون بود که میگفت همه رشته های دیگه آرزوشونه یبار بیان سر کلاس من بشینن از بس تو کلاس من شادی و خنده و اینا هست یازدهمیارو ببینید چقدر عین پروانه دورم میچرخن(اون موقع که اینو گفت رفتیم به حسابداریا گفتیم شما که آرزوتونه بیاین زنگ کامبیز جای ما بشینید

امروز اینارو که به یازدهمیا گفتیم تا جون داشتن فحشش دادن

حالا اینکه کامبیز این تخیل رو از کجا آورده یا کیا عین پروانه دورش میچرخن و عاشقشن خدا میدونه:| ولی آدم چقدر میتونه بدبخت باشه که بخواد سر کلاس کامبیز بشینه

شنبه ام که ما باهاش کلاس داشتیم با هاجر دعواش شد

هاجر از اول سال سبک لباس مینیمالیسم رو واسه تدریس انتخاب کرده بود بعد کامبیز شنبه این سبک رو داد به یکی دیگه هاجرم گفت این سبکه منه کامبیزم گفت نه فلانی اول امروز به من گفت این سبک رو میخواد زودتر از تو گفته هاجرم گفت اگه به زودتر گفتنه که من از اول سال گفتم کامبیزم پ که کم آورد به جا اینکه لال شه دیگه شروع کرد یه بند که تو یه خودخواه مغرور بیشعوری و فلان

هاجرم نه گذاشت نه برداشت گفت اشتباه خودتو چرا با توهین به من میپوشینی

و دعوا بالا گرفت

دیگه فک کنید خود معلما هم اومدن طرف هاجر و گرفتن کامبیزم عین این بچه ننه ها رفت به ناظم گفت که هاجر منو اذیت کرده😂(ماشالا به الهه ی عدل و منطق هم گفت:|)بعد اونم چهارتا بار هاجر کرد فرستادش کلاس:/

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۶ ، ۱۸:۵۹
گلبرگ مغرور :)

شنبه از ساعت 6تا 12 شب داشتم الگو میکشیدم اونم رو زمین با کمر خم تهشم تموم نشد ولی دیگه کم آوردم و رفتم برا خواب

یکشنبه از ساعت5و نیم عصر تا 4 صبح داشتم طراحی انجام میدادم

شب دو ساعت خوابیدم بعد اومدم مدرسه اونم نه یه روز معمولی ،روز کارگاه که سه برابر انرژی میگیره:/

خداییش حق من نبود الان که فارغ شدم ز غوغای جهان و میتونم تا هر وقت دلم بخواد بخوابم نشونه های سرماخوردگی اندرونم ظاهر شه:)

اصلن نمیدونم الان چجوری سر پام کلن دو ساعت شب خوابیدم دماغمم از صب آویزونه با این  حال هاجر میگفت بریم کافه

بهش گفتم هاجر میدونم که من خیلی به این رفتن نیاز دارم 

خودم میدونم دارم از نظر روحی میترکم 

ولی به نظرت این تن میتونه یاری کنه بعد دوروز بی خوابی و کار بدون استراحت:؟)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۶ ، ۱۵:۲۴
گلبرگ مغرور :)