(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

خب به برنامه شبانگاهی امشب خوش آمدید

همین اول مطلب بگم که نمیدونم چرا ولی هرشب حدودای دوازده اینا به کراش فکر میکنم:/نه آقاااا فهمیدم چرا ساعت صفر صفره دیگه. پسر من از اولش می دونستم این یه رابطه معمولی نیست :|

من امشب تعریف کردنم نمیاد پس براتون یه آهنگ غیر درخواستی پخش میکنم شماعم بیاید تو نظرات حرف بزنیم:)

پ.ن:پسر حتی آهنگ غیر درخواستی پخش کردنمم نمیاد:دی

پ.ن۲:راستی در یکی از مفید ترین اقداماتم دیروز شرک یک رو دیدم و دارم دورخیز میکنم تا فردا شرک دو رو ببینم کف کنید از این حجم مفید بودن من:||

پ.ن۳:دادشم تو اینستا بهم ریکوئست داده:|نمیدونم چی تو ذهن متوهمش گذشته که فکر کرده من بهش اذن ورود میدم:|

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۱۵
گلبرگ مغرور :)

امروز باید کلی کار تحویل میدادم و مامانم دیشب برام یه آهنگی گذاشته بود که زنه بلند بلند داد میزد'لتس هَوِ درینک' و آره بیا'لتس تیک اِ شات'

بله اینارو در حالی تو اون شب کذایی گوش میکردم که تنها درینک موجودم 'شربت شهادت'بود!!!!!

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۹ ، ۰۱:۲۲
گلبرگ مغرور :)

اظطراب من تقریبا خوب شده بود یعنی حداقل دو سه ماهی بود که حمله نداشتم و امروز...

با تشکر از خانم آ که زد همه چی رو خراب کرد :)

پی نوشت:واقعا با کلمات نمیتونم بگم چقدرررر حالم بده!!!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۱۶
گلبرگ مغرور :)

خلاصه سیزده به در ۹۹

ساعت دوازده بیدار شدم

بعد از بیداری مستقیم نشستم پای سریال فاخر سیب ممنوعه

بعد باشدم موهامو مرتب کردم

بعد آش رشته عزیزم حاظر شد ناهار خوردم

بعد نزدیک دو بود اومدم درس بخونم که همه همسایه هامون تصمیم گرفتن زیر پنجره اتاق من پارتی کنن

بعد ساعت سه و خرده ای شد دیدم واقعا از سر و صدای اینا نمیشه درس خوند

بعد از قرن ها پاشدم لب تاپ رو سرویس کردم و براش فیلتر شکن ریختم تا بتونم یوتیوب رو در ابعاد بزرگتری داشته باشم

بعد اومدم دیدم مامانم داره باز پخش برنامه نوروزی اون شبکه هه رو میبینه

بعد بلندش کردم و یه ساعت کامل با پلنگ چش قشنگه شیلنگ تخته انداختیم

بعد بازم تلویزیون دیدیم

بعد ساعت هشت شد رفتیم تو بالکن برا پرستارا پزشکا دست زدیم

بعد دوباره نشستیم پای یه سریال فوق فاخر دیگه

بعد سوسیس سیب زمینی درست کردیم 

بعد نه و خرده ای شد و من اینجا با لپ تاپی که بعد هزاران سال روون شده بود ور رفتم

بعد پایتخت دیدم بعد مسواکمو زدم اومدم تو پلاتو با مرضی گیم زدیم

و در این لحظه ام اینجام

......

*دلم میخواست این همه' بعد' بگم

*من هیچ عیدی رو یادم نمیاد که خونه خودمون باشیم همیشه از یه هفته شایدم بیشتر قبل عید تعطیل میکردیم میرفتیم اردبیل تا آخر عید و همیشه ام سیزده به در بر میگشتیم لذا سیزدهما به جز یکی دو بار ،دیگه هیچوقت روز خوبی نبوده همش روز برگشت به مدرسه و جدایی و پایان صفا سیتی، بوده:||

دیگه با این اوضاع متوجه شدید که امروز پادشاه تمام سیزده به در هایی بوده که تا الان داشتم؟

* آش رشته برای من حکم عشق زندگیم و نیمه گم شدم رو داره میدونم عجیبه ولی واقعا بدون اغراق دارم میگم،اینو از این نظر گفتم که بدونید امروز چقدررر خوشبخت بودم*_*

*این واقعا بی ربط به سیزدهه اما دیروز شیرینی دانمارکی درست کردم و از اونجایی که روی هوا زده شد عکس شایسته ازش در دست نیست(ولی دو تا عکس ناشایست در دست هست)

*خب دیگه برنامه اینه از فردا برا امتحان جمع بندی نیمسال دومِ پنجشنبه هفته بعد خر بزنیم.

______

خانم آ پیام داده که فردا ساعت یازده تلویزیون آموزش طراحی چهره داره با کاغذ بشینید پا برنامه بعدش تمریناتون رو برا من بفرستید

خیلی خیلی خیلی دوست دارم براش تایپ کنم که'عزیزم چرا فکر میکنی من تو رو به کتفم میگیرم؟،تو حتی اون مرحله ام رد کردی'

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۹ ، ۰۱:۰۷
گلبرگ مغرور :)

کلمات güle güle(گولِ گولِ) و hoşçakal(هُش چاکال) هر دو در زبان ترکی استانبولی برای خداحافظی به کار میره اما hoşçakalرو کسی میگه که داره میره و معنیش اینه که 'خوش بمون' و güle güle رو کسی میگه که داره ترک میشه به معنی 'خندان خندان برو'

زیبا نیست؟

پ.ن:این همسایمون پاشده با اهل و عیال زیر پنجره اتاق من چادر زده  دلم میخواد رو سرشو آب جوش بریزم و یه کاغذ پرت کنم پایین که روش نوشته' برید دم پنجره عمه کنکوریتون تجمع کنید'

پ.ن۲:یا قمر بنی هاشم تازه الان میخوان گیم بزنن خدااااااااااااا

پ.ن۳:پسر یه آهنگایی گوش میکنن نه تنها خود خواننده بلکه تو سر سگم بزنی گوش نمیکنه-_____-

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۰۶
گلبرگ مغرور :)

به پاس این همه سگ دو زدن میخوام امروز رو 'لش دی' نامگذاری کنم.(خوشبختانه این تنها کاریه که تو مرحله عمل کاملا ثابت کردم خودم رو :||)

 

در حالت عادی شونزدهم فروردین من باید اولین آزمونم رو میدادم بعدش بیستم بعدش یک اردیبهشت و همینطوری آزمون داشتم تا هیفده خرداد ،چهار روز دیگه شونزده فروردینه اما چیزی که کاملا مشخصه اینه که نه تنها ما بلکه یه دنیا در حالت عادی نیست

آزمون ها n روز عقب افتاده یه روز میگن خرداد یه روز میگن اول تیر یه روز میگن آخر تیر اول مرداد و به معنای واقعی کلمه از اینکه نمیدونم چند وقت دیگه شرش از سرم کنده میشه و میتونم به زندگی گل و بلبل عادی خودم برگردم،مُتِنَفِرَمممممم.

پ.ن:سریال طلسم شدگان با دوبله فارسی رو ببینید تنها فیلمیه که دوبلش از زبان اصلیش بهتره:)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۹ ، ۱۶:۰۸
گلبرگ مغرور :)

خب استوری های کراش در حالی دیدم که یه خانمی رو بغل کرده بود اگه گفتید اون خانم‌ کی بود؟ احسنت،مادر شوهر آیندم‌بود :|||||

 

پ.ن:امروز منت سر کتابم گذاشتم و سه ساعت و رب درس خوندم ،سه ساعت و رب ،در حالت عادی سیزده روز دیگه باید اولین امتحانم رو میدادم ولی خب تاخیر هفتاد روزه ای که افتاد ذهن من رو از درس دور و به پروژه پینگ پنگ بازی کردن رو میز ناهار خوری نزدیک کرد:||

 

پ.ن۲:  فیلترشکن مبارک رو روشن کنید♡ 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۹ ، ۰۱:۲۳
گلبرگ مغرور :)

توی دومین روز سال حس صبح های مسافرت رو دارم که آدم با خوشحالی بیدار میشه میخواد زود صبحونش رو بخوره بره لب ساحل،واقعا هم نمیدونم چرا:///

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۹ ، ۱۱:۲۵
گلبرگ مغرور :)

پسررررررر خانم آ رفته تلویزیون تدریس ضبط کرده الان همتون شانس دیدن رخ با همراهی صدای نفرت انگیز و ادا هاش رو دارید:|||

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۸ ، ۱۹:۵۲
گلبرگ مغرور :)

امسال برای من سال عجیب پر چالش و سختی بود ،این بیست و شیش روز قرنطینه به من این فرصت رو داد که بعد هفت ماه طوفان تو یه ساحل آروم بشینم و ببینم واووو،دختر تو چه چیزایی رو از سر گذروندی:)
راستش بعد هفت ماه تاریک با همراهی افتخاری سگ سیاه افسردگی،از این خونه نشینی اجباری ناراحت نیستم(منظورم این نیست که آخ جون کرونا ،خب؟؟)
این روزا که وقت بیشتری دارم ،عمیقا دارم از چیزای کوچیکی که خیلی وقته ازشون محروم بودم لذت میبرم،مثلا خرد کردن سبزیجات برای غذا(میدونم عجیبه ولی من کلن عاااااشق کار با تخته و چاقوعم:دی)،ورزش و شیلنگ تخته بعدش با مامانم،تماشای سریال فاخر سیب ممنوعه و تحلیل با خانواده:|| ،یوتیوب گردی شبونه و در راس همه امور صبحونه خوردن با آرامش و لذت ^^
فکر کردم که دلم میخواست رقص رو خیلی حرفه ای ادامه بدم ولی خب تو که' زاده آسیایی و میگن جبر جغرافیایی'بهتره دهنتو ببندی:|||
خلاصه میخوام به این دید نگاه کنم که خاور میانه چقدررر جای هیجان انگیزیه که وقتی یه بیماری وحشتناک توش همه گیر میشه تازه من نوجوون میتونم نفس راحت بکشم:|||
و میدونم باور ناپذیره اما این وسطا درس هم می خونم:/
این وسطا یه سری افکار شرم آور هم کردم که خب از بازگوییش معذورم.
یکی از 'این دیگه چی بود' ترین خواب های عمرم هم دیدم البته به تعداد روز های قرنطینه تو این مدت از این خواب ها دیدم
خب خواب دیدم که آسانسور حامل فامیلامون رو از روی بوم بغل کردم تا آسانسور نیوفته بعد که تیم نجات میاد و اونارو از دستم میگیره ،ابی میاد به من میگه:تو قهرمان بودی؟.منم میگم آره و اونم‌منو یه رب بغل میکنه:')

پ.ن:آره زهرا میدونم پشیمونی که منو دعوت کردی:|

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۸ ، ۲۳:۴۹
گلبرگ مغرور :)