(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

نه یه دوست دارم که باهاش برم کتابخونه نه یه دوست دارم که باهام بیاد پارک آبی تک تک سر سره ها رو سوار شه

تازشم نمره تعیین سطحم از سی ،هشت شده!!!

یعنی برا کلاس کنکورا که هیچی برای کلاس زبانمم دیگه روم نمیشه پامو بزارم تو اون موسسه:|

و خب میدونید چی این وضعیتو تکمیل میکنه؟اینکه الان استادم پیام بده بگه فاطمه جون فردا میتونیم کلاس داشته باشیم میخوای؟

منم که یه هفتست دارم می پیچونم از روی ضایگی قبول میکنم در حالی که قراره این جلسه از ده تا درس امتحان داشته باشیم و من حتی یه صفحه ام نخوندم:دی)

پ.ن:آزمون تعیین سطح انصافا سخت بود و برای منی که ریاضی اندازه رشته های نظری نخوندم هندسه ام که اصلن نخوندم واقعا هشت، نمره ایه!!

خلاصه که فکر نکنید من کند ذهنم من حتی شبیه سوالای آزمونو یه بارم جایی ندیده بودم:دی)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۸ ، ۲۲:۰۱
گلبرگ مغرور :)

صبح اینقدر اضطراب گرفته بودم که گریه میکردم میگفتم من مهاجرت که سهله اصلن کنکورم نمیخوام بدم من میخوام برم دانشگاه آزاد بی کنکور واحد کیش و خب تمام این داستان برا این بود که از درسای تعیین سطح هیچی نفهمیده بودم و نمیخواستم برم امتحان بدم

و خب در حالی که والدینم مسئولیت پاک کردن اشکای طرفین صورت منو متقبل شده بودند مدام این نکته را متذکر میشدند که این امتحان زندگیتو بهم نمیریزه برو امتحانو بده اصلن سفید بده صفر بده ولی حداقل دستت بیاد کجای کاری

که خب منم دیدم خیلی ضایست اول راه جا بزنم از یه طرفم چون کاملن با ولدینم تا کرده بودم که من هیچی ریاضی نمیزنم دیگه به این نتیجه رسیدم چیزی برای از دست دادن ندارم و رفتم:دی)

آقا من نشسته بودم تو کلاس اونجا که بچه ها خوشحال و با اعتماد به نفس میومدن و نگاه میکردم و ازونجایی که دوستم هفته پیش این آزمونو داده بود و در جریان بودم چقدر سخت تره ،تو دلم فقط میگفتم نگاشون کن خوشحالی قبل طوفانه

و خب منکه کلن دو تا سوال ریاضی جواب داده بودم و فکر میکردم فقط خودم عین خر تو گل گیر کردم اونجایی پیروز شدم که بچه ها پاسخنامه هاشونو گرفتن بالا و دیدم بعله ردیف تستای ریاضیو هیچکس بیشتر از دو تا نزده:/

دیگه بعد امتحانم همه دخترا از شدت بد دادن و سخت بودن امتحان داشتن میخندیدن نموندم ببینم پسرا چیکار کردن ولی خب مطمئنم اون آزمونو خود استاد ریاضی یه ام نمیتونست حل کنه :d

خلاصه ی قضیه اینطوری که

از ده تا تست ریاضی دو تا زدم(که همین گل کاشتم و بیاین بهم افتخار کنید چون قرار نبود همینم بزنم)

از پنج تا سوال هندسه فقط یک سوال رو بی پاسخ گذاشتم(که خب منت گذاشتم سرشون واقعا)

از پونزده تا سوال هوش فک کنم هشت نه تاشو جواب دادم

سوالای شک دارو نزدم

و امیدوارم اینایی که زدم اینقدر غلط نداشته باشه توش که به تاثیر دادن نمره منفی برسه

ختم جلسه:)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۲۱
گلبرگ مغرور :)

ولی میتونم بگم کلاس تعین سطح امروز از موزیک ویدیو دیشب شایع هم برگ ریزون تر بود

خودتون عمق فاجعه رو بفهمید:دی)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۸ ، ۱۱:۲۰
گلبرگ مغرور :)

کاش یکی پایه ام بود میرفتیم کتابخونه من تو خونه نمیتونم درس بخونم-___-

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۸ ، ۲۲:۰۷
گلبرگ مغرور :)

بعضی وقتاعم دوست دارم تو صورت جفتشون زل بزنم و با یه لحن خیلی تند تک تک اخلاقای بدی که راجبش ادعا میکردنو ولی در واقع دارنش بگم

حرفاشونو جدی نگیرم چون معتقدم که اونا زیادی لوسن

اشتباهاشونو تو جمع بگم تا ذوب شن از خجالت

دقیییقا کارایی که اونا با من میکنن

دوست دارم تک تک خوبیایی که بهشون کردم و نمک نشناسیاشونو به روشون بیارم تک تک شو

اصلن عاشق اینم حقارتو تو چشم جفتشون ببینم وقتی هیچی ندارن در جوابم بگن

لعنت به جفتشون

چقدر ساکت میمونم آخه هرچقدر مراعات میکنم هار تر و طلبکار تر میشن

از ساعت دو تا هشت شب کلاس بودم رسما جنازم ساعت ده رسیده خونه بعد یه شام خوردم یه استراحت ریز کردم دیدم ساعت ده دقیقه به دوازده شب پیام دادن تو خیلی نامردی که به کارفرمامون پیام نمیدی فردا رو تعطیل کنه

میگم من امروزم نیومدم نمیتونم بگم فردا رو تعطیل کنه

میگن تو میتونی نمیگی!!!

فکر کردید ساعت دوازده شب فقط منتظر پیام منه که فردا رو تعطیل کنه،فکر کردید من عین خودتون علاف چرخیدم از صب که شب فیل ام یاد هندستون کنه

چقدررر کفر ادمو بالا میارید آخه

بعد بدتر از همه اینکه میگن تقصیر از ماست که میخوایم همه خوشحال باشن

آی آی آی-____-

میگم اینکه یکیو بخاطر کاری که دوست نداره انجام بده محکوم کنید اسمش دوست داریم همه خوشحال باشن نیست!!!

میگه کاش یکی اندازه من برای خودمم ارزش قائل بود

و خب منم گفتم اینکه شما الان اینجا میاید کارآموزی یعنی براتون ارزش قائل بودم

و کاش میتونسم اینو بگم تقصیر منه در حالی که شماها برامن هیچ غلطی نمی کنید من دلم براتون سوخت ازون سگدونی ای که بودید حرف زدم درتون آوردم حالا سر من منت میزارید:////

منکه قبل از اینکه بیاین همه شرایطو گفتم شما که نمیتونستید بسازید شکر خوردید قبول کردید که الان یورتمه میرید رو اعصاب ما

یه بند انگشت مسئولیت ندارید  پای حرفی که زدید وایستید یه بند انگشت

بدبختا الان من هواتونو دارم تحملتون میکنم یه سال دیگه وارد دانشگاه شید چه غلطی میخواید بکنید با این اخلاق گ*تون؟والا هیچکس هیچکس عین من مراعات نمیکنه

پ.ن:اصلن نمیدونم حرفی که زدم درسته یا نه ولی واقعا طاقتم صفر شده:/

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۵۰
گلبرگ مغرور :)

از ساعت دو تا هشت شب کلاس زبان بودم و اگه سال بعد این موقع اونجایی که میخوام ،نباشم همتونو به توپ میبندم که خب درسته شما حتی یک سر سوزن مقصر نیستید اما خب نباید اولین آخرین تابستون هیفده سالگیم انقدر سخت بگذره تا آخرشم شکست بخورم:d)

به خدا اگه فهمیده باشید چی گفتم-__-

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۸ ، ۲۱:۳۰
گلبرگ مغرور :)

دو تا نتیجه اخلاقی امروز

اولیش اینکه آدمی که میگه من فلان نیستم بیسار نیستم خودش از همه فلان تر و بیسار تره منتها اینقدر چشمش رو بقیه است که برای دیدن خودش کووور شده

دومیش اینکه بله از ماست که برماست و اینکه عمیقا دستم بشکنه بخوام در حق یکی خوبی کنم

من نمیدونم نونم کم بود یا آبم کم بود داشتم مزد یه سال جون کندنمو میگرفتم چی فکر کردم با خودم که آدمایی که یک چهارم من هم کار نکرده بودن اومدم شریک کردم

لعنت به من!

دیگه تو قانون طبیعت دست نمی برم قول


۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۸ ، ۱۸:۵۳
گلبرگ مغرور :)

بخاطر یه سری اتفاق بین جلسه قبلی کلاس با این جلسه ای که فردا قراره برم یک هفته فاصله افتاد و خب مفتخرم به عنوان یک دقیقه نودی عرض کنم حتی یک صفحه از سنگین ترین تکلیف تاریخ ،رو هم ننوشتم

لیکن با شعار مکن ای صبح طلوع میریم جلو و در همین حین به امید معجزه هیچ تلاشی نمیکنیم:)

بعدا نویس:همین الان به استادم پیام دادم که بپرسم فردا کلاس داریم یا نه که خب ازونجایی که مرز های گرامر زبان مذکور رو درهم شکستم یه پیامم فارسی بهش دادم که اصلن منظورمو متوجه شه

خدا کنه بخاطر بلایی که سر زبون کشورش آوردم ناراحت نشه یا حداقل اون سهمیه خوراکیایی که وسط کلاس خود جوش بهم میده رو قطع نکنه:D

بعدا تر نویس:یک صفحه از هزاران صفحه تکلیفمو نوشتم و عمیقا جونم داره درمیاد لیکن بیاید همگی دست به دعا ور دارید که استاد در جواب پیامم بگه 'نه فردا کلاس نداریم'*___*

بعد از گذشت هشت ساعت نویس:خب همین الان جوابمو داد گفت میتونیم فردا کلاس داشته باشیم پس فرداعم میتونیم کدومو میخوای

که من چشم بسته براش تایپ کردم پس فردا اصلنم به روم نیاوردم این تصمیم بخاطر اینه تو این یه هفته هیچ گونه پخی نخوردم:/

خلاصه که بیاین بغلم باهم دیگه بلرزونیم یا اینکه شهرو چراغون بکنیم ستاره بارون بکنیم؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۸ ، ۱۶:۲۲
گلبرگ مغرور :)

مشروح اخبار بدین شرح می باشد:

دقایقی پیش سومین موی سفید توی آینه رویت و خب خنجری بود که تو قلبم فرو رفت

میخوام به موهام بگم چه خبرتونه؟نه چه خبررررررتووووووونههههه؟

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۸ ، ۲۲:۱۴
گلبرگ مغرور :)
1_از وقتی که اینجا گفتم که رو یکی کراش زدم دیگه طرفو ندیدم یعنی من سه جلسه است میرم کلاس هی عین بچه گربه سر میچرخونم طرف نیست که نیست-__-
2_امروز دوستام سورپرایزم کردن
یعنی من تا رفتن سر کار در وهله ی اول کمک مربیمون یهو افتاد رو کله ام که وایسا سلام خوبی با یه لبخند گنده که خب ازونجایی که این بشر کلن اخلاقش عجیبه شک نکردم
بعد لباسامو درنیاورده بودم مرضیه و بچه ها اصرار که بریم تو حیاط بشینیم منم گفتم خب بشینیم:/
تو حیاط بودیم یهو کمک مربیه در حیاطو بست گفت پایین داره مرد میاد نیاید  
یه دو دقیقه بعد یکی از خانوما داد زد که بچه ها بیاین بیاین که اون موقع مرضی رفت دم در گوشیشو ورداشت
بعد یهو خانومه داد زد آتیش سوزی شده بیاید
از تو پنجره مات در هم یه آتیش گنده دیدیه میشد بوشم راه افتاد و در این صحنه من که دیگه سکته کرده بودم بلند شدم فرار کنم که یهو در باز شد هاجر با کیکو و فشفشه تو دست با کمک مربیمونو و یه خانومه(شاگردشونه و ماه بودن و گل بودن از سر رو روش میریزه وقتی کارآموزیم تموم شه اولین نفر دلم برا ایشون تنگ میشه)اومدن تو و معصومه منو زیر برف شادی چال کرد.
بعدشم که خب همون اتفاقایی افتاد که تو تولدا میوفته دیگه...:d)
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۸ ، ۱۷:۳۱
گلبرگ مغرور :)