(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

تولد هیفدهم

پنجشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۸، ۰۵:۳۱ ب.ظ
1_از وقتی که اینجا گفتم که رو یکی کراش زدم دیگه طرفو ندیدم یعنی من سه جلسه است میرم کلاس هی عین بچه گربه سر میچرخونم طرف نیست که نیست-__-
2_امروز دوستام سورپرایزم کردن
یعنی من تا رفتن سر کار در وهله ی اول کمک مربیمون یهو افتاد رو کله ام که وایسا سلام خوبی با یه لبخند گنده که خب ازونجایی که این بشر کلن اخلاقش عجیبه شک نکردم
بعد لباسامو درنیاورده بودم مرضیه و بچه ها اصرار که بریم تو حیاط بشینیم منم گفتم خب بشینیم:/
تو حیاط بودیم یهو کمک مربیه در حیاطو بست گفت پایین داره مرد میاد نیاید  
یه دو دقیقه بعد یکی از خانوما داد زد که بچه ها بیاین بیاین که اون موقع مرضی رفت دم در گوشیشو ورداشت
بعد یهو خانومه داد زد آتیش سوزی شده بیاید
از تو پنجره مات در هم یه آتیش گنده دیدیه میشد بوشم راه افتاد و در این صحنه من که دیگه سکته کرده بودم بلند شدم فرار کنم که یهو در باز شد هاجر با کیکو و فشفشه تو دست با کمک مربیمونو و یه خانومه(شاگردشونه و ماه بودن و گل بودن از سر رو روش میریزه وقتی کارآموزیم تموم شه اولین نفر دلم برا ایشون تنگ میشه)اومدن تو و معصومه منو زیر برف شادی چال کرد.
بعدشم که خب همون اتفاقایی افتاد که تو تولدا میوفته دیگه...:d)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۴/۲۷
گلبرگ مغرور :)

نظرات (۳)

مطالب خیلی جالبی دارین

اگه براتون زحمتی نیست به وبلاگ من هم سر بزنید

 

۲۷ تیر ۹۸ ، ۱۷:۳۵ مشتاقٌ الیه
تولدتون مبارک
کیک کو پس؟ :)
پاسخ:
ممنون
متاسفانه علم اونقدر پیشرفت نکرده که از پشت صفحه وب شیرینی بدم که خب حیف واقعا:/
تولدت هپی مپی :)
پاسخ:
تولد توعم هپی مپی*_*

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی