(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

و پایان این قصه :)

چهارشنبه, ۲۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۱۷ ب.ظ

سلام
به آخرین مطلب این وبلاگ خوش اومدید
سه سال از خاطراتم توی این صفحه ثبت شده
به واسطه اینجا با یک سری از قشنگ ترین آدم های زندگیم آشنا شدم
دوستی هامون به دنیای واقعی کشیده شد و خاطره ها ساختیم ، هنوز هم می‌سازیم:)
بخاطر این آدما و خاطره و برگ برگ نوشته ها هم که شده نمیتونم انکار کنم که چقدر این صفحه برای من ارزشمنده
اینجا رو نمی‌بندم چون این کار برای من مثل این میمونه که فندک بگیرم زیر دفترچه خاطراتم
ولی تصمیم ندارم ادامه اش بدم :(
مدت هاست اینجا مینویسم ، اگه دوست داشتید یه سر بزنید ، البته بهتون قول نمیدم که شخصیت های آشنا نبینید :)

پ.ن: منظورم از شخصیت های آشنا بلاگر های دیگه بود ، همونایی که شدن دوست های قشنگم تو زندگی واقعی 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۲/۲۵
گلبرگ مغرور :)

نظرات (۱)

عزیزم :))))

ماعم دوست داریم رفیق ترین :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی