(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

چرا با ما چنین کردند؟

جمعه, ۲ خرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۳۹ ب.ظ

برای ثبت نام کلاس اول رفتیم ،خانم معاونی که مسئول بازجویی بچه های هفت ساله است اونقدر بد رفتار میکنه که باعث میشه فکر کنم بین بدهکاری به ایشون یا خوردن ارث پدرشون،کدوم یک رو مرتکب شدم که لیاقتم همچین رفتاری هست؟؟
من هفت ساله توی شوک و ترسم و حالا بازجوی کودکان هرچی ازم می پرسه فقط جواب میدم نمی دونم!!!
ضربه اول:(ما داریم مثل دوتراکی ها با بچه ی شما رفتار میکنیم اما این اصلا دلیل قانع کننده ای نیست بچه شما مشکل داره !!)
سال هشتاد و هفت ، من کلاس اولم
یک روز معاون آنقدر سر بچه های هفت هشت ساله داد زد تا غش کرد!!
محرم شده و من مطلقا هیچ درکی از اینکه چرا وسط نمازخونه مدرسه به زور نشاندنم تا در خاموشی چراغ ها نوحه گوش کنم ندارم!!!
ضربه دوم:(چیزی به اسم حق انتخاب وجود نداره ما فقط اینجا یک رکن اساسی داریم و اونم 'اجبار'هست)
بهمن ما برامون پرچم آتیش میزنن و به بچه ها اجازه میدن تا هر چقدر که دلشون میخواد به آتیش نزدیک شن!!!!!!
نمیخواهم تکرار کنم‌ چند بار مجبورمون کردن سر صبح مرگ بر این و اون بفرستیم،چندبار محکوم شدیم به خواندن زیارت عاشورا و گوش دادن به نوحه چند بار ...
کلاس سوم شدیم و حالا هفته ای یکبار نماز برای هممون اجباریست اگر چادر نمازمون توی خونه جا بمونه دعوا میشیم
یک روز بعد از اینکه از ماشین پیاده میشم متوجه میشم چادرم توی ماشین جا مونده و تا محل کار مامانم پشت ماشین میدوم!!!
ضربه سوم(جرم من خیلی سنگین بود واقعا اون حجم از ترس و استرس اون روز حقم بود!!)
کلاس چهارم معلممان فقط در صورتی نمره میده که عین جمله های کتاب رو بنویسی دقیقا خود کتاب و من چون به جای حفظ کردن کتاب اون رو یاد میگرفتم از طرف بانو محکوم میشم به مشکل 'عدم تمرکز' و میفرستنم پیش روانشناس
خانم دکتر بعد از چند جلسه صحبت و تمرین به این نتیجه میرسن که من یک بچه عادی بدون مشکلم و اونی که مشکل داره معلم مربوطه است که میتونه رو یه بچه اینقدر غیر منطقی ایراد بزاره:/
کلاس پنجم مدرسه را شاهد میکنن و حالا از کلاس سوم به بعد همه محکومند به پوشیدن چادر مشکی،دیگه کسی حق نداره توی حیاط مقنعه اش رو دربیاره و من حالا فکر میکنم چه چیزی تحریک آمیزی در ما نیم وجبی های به بلوغ نرسیده وجود داشت که اونطور با شدت پوشیده میشدیم؟؟
کلاس ششم شدم و حالا از زنگ های محبوبمون میزنن تا ریاضی کار کنیم ،قبول شدنمان توی آزمون تیزهوشان مهم است اما علاقه امان به ورزش و هنر خیر!!
معلم قرآنمان تدریس کتاب رو به معلم خودمان واگذار کرده و در زنگ های قرآن برایمان حرف سیاسی میزند یا سعی میکند عقاید پوچ و تهی از هر گونه انسانیتش رو توی کله امون فرو کند برای مثال اینکه در قیامت از موهایمان آویزون میشیم یا اینکه استخر نرویم چون پوشیدن مایو و دیده شدن توسط دیگر همجنسان گناه است
(الان فکر میکنم چه چیزی انسان وارانه بود که این یکی بخواد باشه؟؟)
کلاس ششم تموم شد و معلممان در خدافظی ما را به داشتن حجاب تاکید کرد اما به تلاش و پشتکار و هدفمند بودن یا حتی انسان بودن نه!!!

حالا توی چند تا از کشور های پیشرفته جهان داشتن نمادهای مذهبی از جمله حجاب و صلیب و کتاب دینی و هرچیز دیگه ای در مدرسه ممنوع است و راستش من خیلی خوشحالم که در جغرافیای دیگری لباس بچه ها مشکی نیست و محکوم به تحمل طاقت فرسای گرمای زیر مقنعه و مانتو نیستند و تعلیمشان در مدرسه با زشتی اجبار و زور گره نخورده:)
کاش هیچوقت هیچکس این اجازه رو به خودش نده که به دنیای رنگی بچه ها تجاوز کنه کاش کاش کاش....

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۳/۰۲
گلبرگ مغرور :)

نظرات (۴)

۰۳ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۱۴ زری الیزابت

ما ماجرای چادر و اجبار نمازو تو سال اول دبیرستان داشتیم. 

مسافتی که چادر می‌پوشیدیم محدود می‌شد به مسافت بین سرویس تا دم در مدرسه. اینطوری که صبح که از ماشین پیاده می‌شدیم چادرو از کیف می‌کشیدیم بیرون و سرمون می‌کردیم و پس از عبور از دم مدرسه و مامورین محترم دوباره درمیاوردیم. و ظهر هم دوباره دم در می‌پوشیدیم و وقتی می‌خواستیم سوار شیم گوله می‌کردیم و می‌انداختیم تو کیف. 

برای نماز هم به صف می‌رفتیم تا نمازخونه، اسممونو تیک می‌زدیم و به طریقی جیم می‌شدیم. 

پاسخ:
بازم شما جای در رو داشتید
من راهنمایی هم شاهد رفتم و اونجا حتی تو سرویس مامور داشتیم که وقتی از در سرویس پیاده شدی با چادر وارد خونه خودتون بشی و برعکس:|
تازه مامورم چک میکرد در مسیر چادر روی شونه امون نیوفته:|||||
تازه تیک نماز هم وقتی میزدن که نماز تموم شده باشه-_____-
چقدر الکی الکی روز ثبت نام بخاطر نماز تعهد میگرفتن از آدم،:/
این چه کثافطی بود ما توش زندگی کردیم

ما نه چادر اجباری داشتیم و نه نماز اجباری خدا رو شکر 😥😥

تازه من همیشه مقنعه ام وسط سرم بود 😂😂😂

معاون مون جیغ میزد مریمممم بکش جلو مقنعه اتو 😂منم میگفتم دو دقیقه بعد برمیگرده سر جاش چرا بکشم جلو 😂😂😂

نمره انطباطمم 20 میشد 😂

شاهد خیلی سخت میگیره من دولتی خوندم و موقع امتحان نهایی ها مدرسع شاهد بودیم معاونشون کچلشون کرد بیچاره ها رو از بس گیر داد 😐😐

ولی تهه این اجبار هیچ چیزی جز پس زدگی نیست 

پاسخ:
من راهنمایی رو شاهد خوندم هنرستان رو دولتی و با توجه به این تجربه میگم شاهد اصلا مدرسه نیست ترکیبیه از تیمارستان و ندامتگاه نظامی

دقیقا منم شاهدو قبول ندارم بعنوان مدرسه 

پاسخ:
و اینکه گفتی نتیجش پس زندگی کااااااملن درسته
آدم تو شاهد حالش از هر چی هست و نیست بهم می خوره

دقیقا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی