(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

این یه هفته ای که همینطوری از عمرم گذشت

چهارشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۷، ۰۱:۳۱ ب.ظ

دوشنبه با یه حال بد و دل درد شدید از خواب بیدار شدم با همون حال بد و دلدرد بعد مدرسه با هاجر رفتم بازار،مولوی،هفت حوض که خرید لوازم فردا رو انجام بدم یادم نمیره تو مترو خط تجریش در حالی که داشتیم با یه هدفون ابی گوش میکردیم و در نهایت تلاش میدوییدیم که هم به قطار برسیم هم هنزفیری از گوشمون در نیاد،با فریاد یه عابر که داد زد گل در همین حین شادی ام کردیم:/ هرچند وقتی تو مغازه فهمیدیم سه تا گل خوردیم پنچر شدیم سه شنبه صب برای انجام پاره ای کار و جمع کردن وسایلی که به طرز بیرحمانه و عجیبی زیاد بود دو ساعت زودتر بیدار شدم تمام دو ساعت هیچ خبری نبود همین ده دقیقه آخر که دیگه داشتم حاظر میشدم برم یهو تلویزیون شروع به پخش کنسرت ابی کرد و سه شنبه صب من سخت ترین دل کندن اجباری تاریخ رو تجربه کردم!!! چهارشنبه اومدم خونه بخاطر یه حجم باور نا پذیری از خستگی تا شب خوابیدم(برای منی که کلن عصرا نمیخوام این خیلی زیاده)بیدار که شدم کار یکشنبه رو شروع کردم کل پنجشنبه ام باز کار اونجا که کلافه شدم مامانم دستمو گرفت بردتم بیرون بهم بلال و آش همواره مورد علاقمو داد برام ابی گذاشت و برگشتیم خونه جمعه ام همینطور به کار گذشت .. صب شنبه زودتر بیدار شدم که کارای شنبه مو بکنم که وقت نکرده بودم بعد از یه فکر واقعا به این نتبجه رسیدم من نمیرسم کارای یکشنبه رو تموم کنم با مامانم صحبت کردم و قرار شد شنبه مدرسه نرم خوابیدم و ساعت هشت بیدار شدم ، صبحانه خوردم و کاررررر تا بالاخره ساعت 9 شب منو کارام جفتمون باهام تموم شدیم:/ اما یکشبه صب معلممون طی یک حرکت برگشتی روانی گری همه رو مورد عنایت قرار داد گفت یکشنبه هفته بعد(بین و تعطیلین)ازمون امتحان الگو میخواد بگیره این بدترین شوک هفته بود و طرف اینقدرم عصبی بود که کسی جرئت نکرد بهش چیزی بگه زنگ بعد که اومد خودش گفت امتحان کنسله و اگه نمیخواید بیاید همتون باهم نیاید چهل دقیقه از زنگ سومو بخاطر نمایشگاه سرمون نبود و ما کاملن احمق وارانه هوهو چیچی بازی کنان دور کارگاه میچرخیدیم!!! دو شنبه مامانم اومد مدرسه که اجازمو واسه چهارشنبه بگیره که ناظممون بهش گفت بره کارنامه ام بگیره معدلم شد 19.02 خوبه ها ولی نمیدونم راضی ام یا نه از یه طرف چیزی که هست اینه که دروس عملی هیچوقت به شما بیست نمیدن چون معتقدن بهتر از اینم میتونی بشی ولی واقعا این برام عجیبه آدم چرا باید سواد رسانه ای بشه 15:| یعنی یه امتحان در این عکس چه میبینید چیه آخه که حالا چون دیدگاه من به معلمم نخورده اینقدر کم بده حقیقتا شت تو این درسایی که جواب مشخص براش وجود نداره و معلم میتونه عشقی نمره بده سه شنبه هیچ اتفاق خاصی نیوفتاد طبق معمول آهنگمونو گوش دادیم و کارامون در نهایت آرامش پیش بردیم(مقایسه کنید جون من کارگاه سه شنبه رو با کارگاه لرزه به اندام اندازنده ی یکشنبه) اومدم خونه کارامو کردم وسایلمو جمع کردم در این حین مامانم متذکر شد که تولد بابامه و منی که پاااک یادم رفته بود رفتم بابامو بیدار کردم بهش تبریک گفتم و درخواست کیک تولد کردم(همینقدر سودجویانه) کیک شکلاتی با روکش قهوه رو خوردیم(خدایی این قهوه زهرمار چیه میریزید رو شکلات قشنگا!!)و بابا منو و مامانمو رسوند ترمینال ازش خدافظی کردیم و سوار اتوبوس شدیم از مانیتور صندلی فیلم برادرم خسرو رو انتخاب کردیم و دیدیم و واقعا به نظرم ناصر خیلی دیوانه تر از خسرو بود:/ مامانم که خوابید ولی من تا صب بدبختیا داشتم و شب بیداری کشیدم،در اتوبوس که باز شد هوای اردبیل قابل لمس ترین چیز ممکن بود باد سررررد که میزد برای منه پایتخت نشین لوس واقعا غیر قابل تحمل بود:/ اومدیم خونه مامان بزرگم صبونه با فتیر تازه ی محلی خوردیم رخت خواب منو با پا فشاری خودم انداختن تو همون اتاقع که اسرار داشتن سرده و اینجا نخواب و من خوابیدم ساعت دوازده اینطورا که از خواب بیدار شدم نور از پرده کشیده شده اتاق میزد بیرون بوی قورمه سبزی مدل اردبیلی که ترکیب سبزیاش فرق میکنه و توش به جای لوبیا قرمز لوبیا چشم بلبلی میریزن میاد و یقینن بخاطر شنیدن این بو احساس خوشبختی میکنم*__* الان به این فکر میکنم که دوستام سر کلاس سعیدن که چه درس بده چه حرف متفرقه بزنه وقتشون به بیهودگی میگذره و در این شرایط خودمو کاملن برنده میدونم که حداقل خوابیدم:)

پ.ن:فیلم شیپ آو واتر و هشت یار اوشنو دیدم راجب اولی نظری ندارم ولی هشت یار اوشن شدیدا پیشنهاد میشود

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۱۱/۱۷
گلبرگ مغرور :)

نظرات (۱)

معدل نوزده که خوبه :)
ولی شما هنریا چه زندگی دارین:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی