(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

غر نامه

يكشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۷، ۰۷:۵۸ ب.ظ
الانم که تو شرایط واقعا سخت روحی و جسمی قرار گرفتم یه رقابتی بین اطرافیانم شکل گرفته مبنی بر اینکه کی میتونه تو این مدت عوضی وارانه تر از بقیه رفتار کنه،شکر خدا همشون در حال رکورد شکنی ان.
بگذریم امروز اون زنیکه با اون رفتار وحشتناکش یه طوری داغونم کرد که خدا میدونه(و همینجا برام سوال پیش میاد چرا آموزش پرورش از کارمنداش تست سلامت روان نمیگیره یا جدای از اون  چرا وقتی صد بار میگیم زنه کلن سر کلاس سرش تو تلگرامشه و کار نمیکنه کسی رسیدگی نمیکنه،یا چرا بعد از کلی خواهش و التماس برای انجام دادن کاری که وظیفشه کلی منت میزاره و تخریب شخصیت میکنه،یا چرا خرابی دستگاه و پوسیدگی نخو میندازه تقصیر دانش آموز،یا چرا اصلن به حرف دانش آموز گوش نمیکنه و برداشت غلط خودشو میره به همه میگه!!
قشنگ از بعد امتحانای ترم من یه تفریح نکردم،پنجشنبه جمعه ای نبود که من خونه نباشم واقعا نبود!!
آدمه دیگه خسته میشه  بعد با یه جرقه منفجر میشه
اون زنیکه ام امروز جرقشو زد عین سه زنگو زار زدم بعد  که تعطیل شدیم و منتظر بودم تا هاجر ازم سوال پرسید تا اومدم دوباره تعریف کنم گریه ام گرفت،تا خود خونه گریه کردم!!!(حقیقتا الانم که داشتم فکر میکردم تا بنویسم گریم گرفت)
اومدم خونه دیدم دوستام که دیدن چقدر نیاز دارم شنیده بشم و چقدر حالم بده بدون اینکه به من چیزی بگم رفتن بیرون:)
حقیقا حس اینو دارم که ازم استفاده کردن و انداختنم دور ،همینقدر تهی،همینقدر پوچ:(
در اینکه واقعا دیگه نمیکشم که شکی نیست ولی من دارم نمیکشم ای ده نفر آدمای نزدیک به من رواست اینگونه بیشتر لهم کنید؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۱۱/۰۷
گلبرگ مغرور :)

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی