(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

آآم

شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۸، ۰۵:۲۲ ب.ظ

خیلی خب من جدن حالم خوب نیست

نمیتونم با کسی راجبش حرف بزنم چون به طرز غیر ارادی خندم میگیره و خب کسی باورش نمیشه دیگه:/

دلم میخواد جا بزنم ولی اگه اینکارو بکنم تا آخر عمرم میتونم به خودم بگم 'بزدل بی عرضه'

می خوام بگم کم آوردم ولی جلوی خودمو میگیرم

از پنجشنبه عین سگ میترسم

ازینکه بیوفتم سر زبونشون میترسم ولی خب تقصیر خودمه اینقدر اصرار کردم

من اصلن نمیدونم میخوام از اینجا به بعد چیکار کنم ولی احتیاج دارم حافظه ام پاک شه هیچی یادم نیاد هیچی!!!!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۶/۰۹
گلبرگ مغرور :)

نظرات (۳)

۱۰ شهریور ۹۸ ، ۰۱:۵۴ مهیار حریری

متنت با اسم وبلاگت - ناشناخته - خیلی انطباق داره

چقدر نفهمیدم چی شده :/

 

ولی هرچی که هست... کسی میبره که حرف و قضاوت دیگران براش ذره ای اهمیت نداره :)

۱۰ شهریور ۹۸ ، ۰۱:۵۸ مهیار حریری

هرکس که با ایمان به راهی رفته باشد،

دیگر برایش هیچ تاوانی مهم نیست / رویا باقری

۱۲ شهریور ۹۸ ، ۰۹:۳۲ خانم مارمولک آبی

همیشه اولش سخته:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی