(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۸ ثبت شده است

مامانم میگه ولی وقتی برگشتی خونه رو خالی میکنم دوستاتو دعوت کن و من اینطوری ام که فکر میکنی اینا واقعا منو یادشون میمونه؟ درسته منم دلم نمیخواد فراموش بشم ولی خب دوستان این بخش غیر قابل انکار زندگیه حداقل راجب نود درصد روابط‌من که اینطوریه:/

آدم یه هفته نیست ولی رفتاراشون عوض میشه چه برسه به...

 

پ.ن:الان دارم فکر میکنم واقعا این چهارتا خط ارزش پست شدن داشت؟

پ.ن۲:بله من ترس از فراموش شدن دارم و ترکیب این قضیه با گیر افتادن بین آدم های کم حافظه اصلا چیز جالبی نیست

پ.ن۳:پسر الان جدی جدی میزنم زیر گریه،واقعا اگه منو یادشون بره یا باهام سرد شن چی،هرچند میدونم که میشن:/

پ.۴:این دیگه واقعا خیلی بی ربط به همه چیزه ولی خدا شاهده فقط با وعده 'دوست پسر برازنده'ای که زهرا بهم داده دارم دووم میارم :|||||

حالا اینم نمی خواستم بگم ولی دیگه به حدی از خستگی رسیدم که میخوام با اولین خاستگار درس رو ول کنم و برم منتها خب کو خاستگار واقعا:((((

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۸ ، ۲۳:۵۷
گلبرگ مغرور :)
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۱ بهمن ۹۸ ، ۲۱:۱۶
گلبرگ مغرور :)

هفته شدیدا سخت و پر چالشی بود اما الان

الان یه حس خوب زیر پوستی ای دارم،انگار که منتظر یه خبر خوبم:)

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۸ ، ۲۲:۲۵
گلبرگ مغرور :)

نمیدونم دارم چیکار میکنم 

این رابطه لحظه های خیلی خوب زیادی داشت قبول باید حرمت خاطره ها رو نگه داشت اما منم یه آشغال نیستم‌که اجازه بدم هر موقع باهام کاری نداشتن پرتم کنن یه گوشه،

این جریان کنکور هرچقدر هم که دهنمو سرویس کرد اما واقعا خیلی چیزارو روشن کرد. اینکه بفهمی نبودنت اصلا مهم نیست و برات جایگزین پیدا می کنن و فلان دردناکه اما حداقل به آدم میفهمونه که رو یک سری اشتباه سرمایه گذاری نکنه و این اون چیزیه که میندازتت جلو:')

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۸ ، ۲۲:۳۸
گلبرگ مغرور :)

خب امروز دفترچه آزمون رو برداشته بودم و داشتم غلطام رو تحلیل میکردم‌و میدونید چی فهمیدم؟

اینکه‌من رسما کوووووووووررررررررررم

یعنی اینقدر شیرین یکی از درسام رو میتونستم صد بزنم سر چندتا کور بازی اومدم رو ۷۸ ،نمی خوااام-_____-

یعنی هفت تا غلط داشتم یکی از یکی مسخره تره ساده ترین سوالارو غلط زده بودم ساده تریناشون و این کفرمو بالا میاره که من به جای اینکه نگران سوالای سخت باشم باید نگران سوالای آسون باشم وات د چی:||||

دریافت

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۸ ، ۲۲:۲۱
گلبرگ مغرور :)

واااقعا نمی دونم دو هفته اخیر چجوری گذشت یه طوری بود که یه عالمه کار کردم ولی در واقع هیچ کار نکردم
دو هفته کلاس نرفتم و خب امروزم که حماسه آفرینی کردم در حد بنز
فک کنم با شاهکار امروزم خودم یه تنه میانگین کل رو بیست درصد کشیدم پایین://
بعد اومدم خونه خوابییدما
الان که بیدار شدم مامانم بهم میگه خواب اصحاب کهف رفته بودی و من فکر میکنم چقدر خوب میشد اگه هر آدمی یه بار سهم خواب اصحاب کهف رفتن داشت تو این زندگی:)
آها خانوم آ ام دوباره قفلی زده روم و با سرعت مزخرف بر ثانیه داده پرت و پلا بهم میگه ولی نمیدونم کی اینقدر بیخیال یا قوی شدم و تصمیم گرفتم به کتفم ارجاعش بدم ولی خب حقیقتا لیاقت کتفمم نداره:(
آخه جمعه آدم باید اینقدر خسته بگذره؟من به یه جمعه دیگه احتیاج دارم که امروز رو به در کنم نه اینکه از فردا باز برم مدرسه:///
حداقل اینطوری خودمو دلداری میدم که سال بعد از دستشون آزادم،آزادم و یک عالمه از این آدمای جهنمی و دنیای کثافطشون دورم فک کنم تنها خوبی سال آخری بودن شاید همین باشه که میتونی مژده سال بعد رو به خودت بدی**

عکس چپه شد،طبق معمول ملالی نیست

یادگاری از امروز عصر که با مغز ترکیده و بدن له داشتم برمیگشتم خونه و برای صدمین بار فکر میکردم کدوم مغز متفکری این ساختمون رو اینقدر مسخره ساخته و آقای راننده داشت با آهنگ تتلوش رو مغزم رژه میرفت:/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۸ ، ۱۸:۵۶
گلبرگ مغرور :)

ببین دقیییقا از بیست و نه دی صفحه وبم باز نشد که چیزی بنویسم یا جواب کسی رو بدم

الان می خواستم برم یه وب جدید بزنم گفتم برای دفعه آخر امتحان کنم و یهو درست شد**

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۸ ، ۱۴:۲۸
گلبرگ مغرور :)