شبهای چهارشنبه
پنجشنبه, ۷ دی ۱۴۰۲، ۰۱:۲۸ ب.ظ
دیشب که برگشتم خونه چون مهمون داشتیم و نمیخواستم باهاشون مواجه شم گفتم میشینم تو سالن اجتماعات خونمون تا برن بعد برم بالا.
به خودم اومدم دیدم تا ساعت دوازده شب نشستم تو سالن تاریک و دارم آسمونو نگاه میکنم و ناخودآگاه از فکر کردن به چیزی که گذشته لبخند میزنم، شت!!
۰۲/۱۰/۰۷