(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

 خیلی تلاش کردم که به بابامو قانع کنم برای جبران  تمام تبعیض های جنسیتی ای که در جامعه بر جنس من روا شده علی الخصوص کوچک تر بودن بخش زنونه بی آر تی ، باید به من بیشتر از دادشم عیدی بده(البته نظر شخصی من اینه چون اون میره سر کار کلن نباید عیدی بگیره:دی) پدر نه تنها قانع نشده که حتی راضی نمیشه پاور بانکو به منو داداشم که امشب مسافریم بده،آخر سالی میخواد بهمون نشون بده هیتلر اگه مشدی بود چه شکلی میشد:|||||| امسال در جواب تمام شوخیای مضحک که'مانتوی مارو کی میدوزی،کی بیایم مدلارو بدوزیو سایر'نه تنها بیرونی هیچ واکنشی نشون ندادم بلکه درونی خیلی ام فوش دادم آخه یزیدا الان اگه خودتون دکترای ریاضی فیزیک داشته باشید بعد من بگم مشق ریاضی بچه هفت سالمو کی مینویسی ناراحت نمیشید؟اصلن فک میکنید خیلی بامزه اید؟ البته راستشو بخواید دیگه آستانه تحملم تمام شد و چندی پیش  یکی ازین ملیجک ها رو قهوه ای کردم هم اکنون از کرده خود پشیمان نیستم:)باشد که تجربه شه برای سایرین:/ معلم ریاضیمون میگه اینکه آدم خودشو زودتر تعطیل کنه یه نوع بی کلاسی فرهنگی ،به یک فقره بیکلاس فرهنگی سلام کنید:D راستی ریک اند مورتی ام سریال قیشنگ و دیوانه واریه و ازینکه تصمیم گرفتم نگاش کنم این آخر سالی راضی ام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۷ ، ۱۴:۳۲
گلبرگ مغرور :)

یک احساس میکنم تو این یه هفته ای که عین کودکا رفته باهمه نشسته و معلوم نیست چی گفته همه از من بدشون میاد!!!

فک کن سال دیگه میری دانشگاه ولی هنوز وقتی با دوستات مشکل داری میری پشت سرشون حرف میزنی تا یار جمع کنی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!(واقعا نمیتونم حجم تعجبمو نشونتون بدم)

میبخشمش؟نمی بخشمش؟درواقعا اصلن معتقد نیست خطایی انجام داده و نمیخوام بگم آزار دهندست چون نیست؛چون اون بهترین دوستم نیست که از نبودش ناراحت بشم اون فقط یه آدم عوضیه که ثابت کرد وقت و محبت بی جا حرومش کردیم و اگه بخوام ناراحت باشم از اعتماد بی جای خودم میتونم ناراحت باشم که خب بازم نیست:( 

ولی خدا وکیلی من اگه پشت سر خانواده دوستم اونم موقعی که بیشتر از همیشه خودمو بهش میچسبونم؛حرف زده بودم اونم نه اینکه خانوادش خطا کار باشن نه،فقط چون دوستم عین من فکر نمیکنه؛خلاصه اگه من اینکارو کرده بودم هیچوقت دیگه نمیرفتم یه داستان ساختگی در بیارم و خودمو توش مظلوم نشون بدم و برای بقیه تعریف کنم تا دوستای سابقمو خراب کنم؛دیر یا زود که گند اصل قضیه درمیاد،واقعا نمیترسه از اینکه همه بفهمن چقدر کثیفه؟

فک کن یه سال برای بقیه روضه بخونی که غیبت نکنید دروغ نگید فلان نکنید بعد همون موقع که با بقیه مشکل پیدا میکنید تمام اینکارارو بکنید و من فک میکنم احتمالن امثال ایشون فک میکنن 'نه که خیلی پاکن پس حق دارن به تشخیص خودشون حرام خدارو فقط برا خودشون حلال کنن'ولی بقیه انجام بدن بی خانوادن!!!

خلاصه من که آدم بی اهمیتی ام کلن کل دنیاعم ازم متنفر کنه واقعا برام مهم نیست چون کل دنیا قطعا یه مشکلی دارن که پای منبر اون میشینن و باورم میکنن!!!

ولی نمیدونم جواب اشکی که از مرضیه دراورد و توحمتایی که بهش زد رو چجوری میخواد بده:/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۷ ، ۱۶:۰۱
گلبرگ مغرور :)

ازه علاقه مندی های جدیدم میتونم به

یک رقص سماع

دو رپ گوش کردن و راه رفتن تو ایستگاه مترو

اشاره کنم،راجب دومی که چیزی ندارم اضافه کنم ولی راجب اولی همش احساس میکنم اگه من انجامش بدم به عظیم ترین سرگیجه کل تاریخ مبتلا میشم.

فردا تولد هاجره و با اینکه دو هفته است که کاملن میدونم چی میخوام براش بگیرم ولی نرفتم بگیرم خدایا خستگی را از ما بگیر:|

امروز ساعت ده صب با مرضی عیت دو تا بدبخت نشستیم کف مترو و ریاضی کار کردیم بعدم با اون خانومی که بغلمون بود راجب اون بازیگر ترکیه تو فیلم جن زیبا حرف زدیم ،حقیقتا همینقدر دری وری:)

ساعت دو در حالی که داشتیم از خستگی دق میکردیم دو تا فلافلی که گوجه ام نداشت گرفتیم و رو چارپایه تو کوچه برلن خوردیم و یه خانوم بی تربیت از همون اول عین شمری که کنار رود آب وایساده همینطوری بالا سرمون وایساد تا چارپایه هامونو بگیر و خودش بشینه!!!!!!!!

یه مجسمه کوچیک چوبی گرفتم که فکر میکردم خیلی گوگولیه ولی وقت اتاق خاموش بود و داشت با دو تا چشمای ترسناکش نگام میکرد نظرم عوض شد:|

امروز بعد گردش با مرضیو هاجر میخواستم برم باغ کتاب بعد کافه داداشم بعد تصمیم گرفتم باغ کتاب نرم بعد تصمیم گرفتم برم فقط وسایلمو که دست داداشمه بگیرم بعد کلن تصمیم گرفتم وسایلمو نگیرم و بیام خونه میخوام بگم خستگی و تنبلی اینقدر در تصمیم گیری نقش داره:|

و میدونید جالبش کجاست اون موقع که صمیمی ترین دوستم بود،همون موقع که من بیشترین اعتمادو بهش داشتم رفته به یکی بخاطر حجاب من بخاطر عقاید من دری وری گفته و کلی پشت سرم حرف زده:///

دیشبم یه چی فرستاده بودتو گروهمون که چادریا فلانن قدیسن و اینا ولی تو که مچت از آستینت و موت از شالت بیرونه داری کمک میکنی به از هم پاشیدن خانواده،همینقدر توهین کرد به سه تامون و خودشو بلند بالا فرض کرد!!!

خواستم به خودش که همیشه کلی آرایش داره و با لباسای خرکی تنگ و کوتاه چادرشو در میاره بگم الان تو نصفه عفیفی نصفه نابودگر؟

حقیقتا به من ربطی نداره کی میخواد با چی بگرده ولی یه آدم ناقص عین من چجوری به خودش اجازه میده اینجوری اظهار نظر کنه:|

کاش حداقل مدعی نشی که حرفات ارزشیه،کمر ارزش شکست لعنتی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۰۷
گلبرگ مغرور :)