به هر حال یک روزی میرسه که بیام رسما بگم
'فاطین هستم،دانشجوی ایرانی،ساکن میلان^^'
به هر حال یک روزی میرسه که بیام رسما بگم
'فاطین هستم،دانشجوی ایرانی،ساکن میلان^^'
مثلن اینکه برادر گرام آفتابش از طرف مخالف طلوع کرد و به من گفت بیا بریم تئاتر منم عین یک معیوب عقلی گفتم نه
نتیجه این بود که تو تاتر مذکور نوید محمد زاده ام رفته بود و ملت عکس گرفته بودن باهاش و دیگر هیچ:/
پی نوشت:دختری که در چند قدمی، تر زد به موقعیتش:|
معلم عربیمون داره پند میده
بعد میپرسه بچه ها داوود رو می شناسید؟//
یعنی همینجوری خالی خالی میگه داوود
ماعم که نمی دونیم داوود کیه میگیم آره
کلن جماعت حال نداری ایم
بعد میگه خب آره بچه ها حضرت داوود..
قیافه من😐
دوثانیه بعد😂
قیافه هاجر و کل کلاس😂
آخه لعنتی داوود؟بچه ها داوود رو میشناسید؟😦
یه آقایی حضرتی بزرگواری چیزی همینجوری داوود:|
به این نتیجه رسیدم که ملت غیور ایران سر هرچیزی اختلاف داشته باشند در مورد آش رشته و حلیم هم نظر هستند پس با همبستگی جلو مغازه صف بسته و به استقبال آن دو یار میروند:)
یعنی بدترین پنجشنبه ای که میتونست رقم بخوره امروز بود
فک کن کل هفته رو عین یک حیون نجیب جون کندی و تنها انتظارت اینه این دو روز استراحت مطلق باشی که یه نفهمی ضرب و المثل خونه ی خاله رو برای بار شونصدم با کاروانسرا اشتباه میکنه و بدون توجه به دختر خاله چترشو پهن میکنه
چقدر از آدمای بی فکر بدم میاد چقدر چقدر
بدترین قسمتش اینه که امروز خیلی خوب شروع شد با نیمرو و نون بربری بعد تا ساعت دوازده فقط به بگو بخند و شادی گذشت و توقع این بود که امروز چه روز خوبیه که طی ده ثانیه شنیدن خبر اومدن آقا کلن همه چی زیر و رو شد
عین همون حیون نجیب زار زدم که این سومین هفتست من میخوام استراحت کنم تروخدا دو درش کن تروخدا یه کاری کن نیاد و فقط باهام همدردی کرد همین:(
مثلن من توانایی اینو دارم که مهمونیا رو دوتا یکی دو در کنم ولی چرا توانایی اینو ندارم کسایی که میان خونمونو شوت کنم بیرون؟؟؟
یعنی به محض اینکه بتونم اعلام استقلال کنم هم مستقل میشم هم با کل فامیل قطع رابطه میکنم به همین برکت قسم-_-
مثلن اینکه ما خوشبخت ترین ملت جهانیم بخاطر داشتن نون بربری و صد و یک قلم چیز میز دیگه که از بهترینشان میتوان به دوغ،آش رشته،کباب کوبیده،میرزا قاسمی،لواشک،آلبالو خشکه ،انواع ترشی ،باقالی و لبوی پخته و غیره اشاره کرد^__^
شانس یعنی تمام معلمامون با 101 مشترکه بعد دو تا معلممون امروز نیومدن ما رو دو زنگ ول کردن تو حیاط زنگ سوم هم زنگ زدن به والدینمون رفتیم خونه^__^
ولی اون بدبختا رو کل روز نشوندنشون تو کلاس یه معلم هم انداختن بالا سرشون الگو کشیدن فقط:/فک کن سه زنگ الگو تازه تا آخر روز هم نگهشون داشتن و مثل ما نرفتن خونه:/
یعنی میتونم از بزرگترین موفقیت های زندگیم به این اشاره کنم که بعد دو روز تونستم بخوابم^__^
کل 48 ساعته گذشته رو به زور کافئین بیدار و سرپا موندم
بعد دور روز میشه یه خواب بی استرس تو این زندگی سهم من شه؟