iki
چهارشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۳۶ ق.ظ
دو هفته است به کانون گرم زبان آموزی بازگشتم و شروعش اینجوری بود که معلمم زنگ زد گفت من دارم کلاسارو شروع میکنم اگه توعم می خوای بگو که برنامه ریزی کنم
منم راستش زیاد راغب نبودم و نگران تداخلش با وضعیت شَلَم شوربای الانم بودم ولی بله رو گفتم و خب شاید باورتون نشه تو این دو هفته کلی روحیه ام بهتر شده و خب اتفاق خاصی یا افزایش فشاری رو چندان شاهد نبودیم:/
.
والدین یک هفته مسافرت بودن و من بودم داداشم
بزارید اینجوری توصیفش کنم،اون یک هفته بهششششت خالص بود
یعنی اون که کلن پای گیم بود منم شب که میشد کتاب هارو میبوسیدم و به آغوش فیلم های سخیفم پناه میبردم تا نزدیک صبح
صبحانه سیب زمینی سرخ کرده می خوردم
خونه در سکوووت کامل بود
هیچکس با هیچکس حرف نمیزد
اصلا نمیفهمید دنیای در سکوت چقدر زیباست:)
۹۹/۰۳/۱۴
من میفهمم و با تمام وجود خواستارشم.