فقط چند ماه از این حبس مونده:)
بچه دبستانیای دماغو فردا به علت آلودگی هوا تعطیلن:/نمیخوام به این بحث تکراری و کلیشه ای 'دبیرستانی ها ام نفس میکشند و فلان بپردازم
می خوام از این زاویه بهش نگاه کنم که جاش من سال بعد دیگه تو این نظام سر تا سر شت تحصیل نمیکنم، ولی اون بدبختا هنوز سال های نکبت بار زیادی رو پیشرو دارن:)
یعنی واقعا از هیچ چیزی تو دنیا اندازه مدرسه متنفر نیستم از اینکه دوازده سال تو یه نظام غلط با مسئولای مذهبی و تندرو و بی منطق درس خوندم که بار ها و بار ها خوردمون کردن، سر صبح عقاید سکسیمشون (واقعا معادل فارسیشو نمیدونم)رو به خوردمون دادن، برامون نماز اجباری گذاشتن عقاید داشته و نداشتمونو زیر سوال بردن، بار ها بار ها با استفاده از آتویی به اسم نمره دهنمونو برای کارای اضافه بر سازمان که آخرم به اسم خودشون تموم میشد صاف کردن!!!
آدمای غیر منطقی،کر،دارای مشکلات شدید روانی؛ دوازده سال با اینا و یه مشت کتاب قطور و بی محتوا و استرس و استرس و استرس گذشته دوازده سال که صبح تا ظهر از خودمون بودن محروم بودیم،دلم واسه ی چی این همه نکبت باید تنگ بشه ؟؟
پ.ن:یه بابایی هست تو اینستا که همیشه اول مهرا یه پست میذاره و حالا جدا از اینکه کپشن هر سالش متفاوته ولی هر سال آخر کپشنش با اشاره به پسرش مینویسه:اگه فردا اون اول مهری بود که تو باید میرفتی مدرسه،ورت می داشتم و باهم فرار می کردیم"
این دقیقا همون سیاستی عه که اگه تو ایران بچه دار شدم میخوام نسبت بهش اتخاذ کنم:)
دیگه کاریش نمیشه کرد.باید توی همین نظام کوفتی دووم اورد.