این متن یک غرنامه جدی است
حالم خوب نشده ولی اینو تعریف میکنم
امروز عین یه شخصیت متظاهر علمی رفتم کتابخونه که خیر سرم درس بخونم حالا اینکه نتونستم تمرکز کنم و بدتر گند خورد به اعصابم هیچی داشتم برمی گشتم یهو خانومه که داشت اونجا میچرخید نمی دونم منو که با سرعت جت از پله ها پایین میرفتم چجوری دید یه طوری یهو گفت وایسا که انگار با دزد طلاهاش طرفه
و میدونید چی شد
برگشت با خشن ترین و تهدید آمیز ترین لحن ممکن گفت:دفعه بعدی با شال نمیبینمت!!!
آخه روانیا اگه یه جا یه قانون جدید داره عین یه بیشعور عاقل بزنید به در دیوار قانون مسخره جدیدتونو مگرنه ملت عنتر و منتر شما نیستن که وسط راه خفتشون میکنید
پسر اصلن نمیدونی چقدررررر کفری ام
بخاطر عبور از ده تا پله باید مقنعه سرم کنم؟مسخره نیست؟نه اصلن بگیم قانونشه خب یه جا بزنید اون قانونو من عین شما پسر پیغمبر نمیدونم خودمو که از روش های ماورایی متوجه چیزی بشم
اینقدری که این زنه توی تعیین نوع حجاب من جدی بود فکر نکنم سر کسی که اموالشو بدزده ام جدی باشه -___-
یعنی به یه مرحله ای رسیدم که به نظرم آدم بمیره ولی تو ایران بچه دار نشه اگه ام شد و بچه دختر بود بچه رو بکشه که زجر مرگش یه لحظه است ولی زندگی اون دختر تو این مملکت سر تا سر توهین و نابرابری و بدبختیه:(
شماره دوم:این پسره ام تو گروه تله همش داره پیامایی مبنی بر اینکه 'هاها با اینکه سوال غلطه ولی من باهوشم حلش کردم یا باورتون میشه کتاب میگه جواب اینه در حالی که جواب اونه'و غیر و ذالک میفرسته
میخوام بگم مومن همش یه روز گذشته این همه حرف زدی اگه تا پنج روز آینده همینقدر میخوای نمک ید دار بریزی بگو من لفت بدم چون نه حوصلتو دارم نه نت رایگان گیرم اومده-___-
غر نامه ی شما رو خوندم خودم خالی شدم !!!
در این اوضاع نابسامان و درهم برهم که انواع اقسام فشار های روحی و روانی بر شما وارد میشه فقط به یک چیز دعوتتون میکنم : " صبر "
که تنها راه عبور از مشکلات همینه :)