گربه
من یه فوبیای گربه فجیع داشتم در حدی که یه بار تو بچگی فاصلم با گربه رسید به دو متر ،تب و لرز گرفتم
هر روزی که گربه میدیدم شبش کابوس خیلی بد میدیدم ازینا که تو فیلما نشون میده طرف وقتی خوابه داد میزنه و شدید عرق میکنه ازونا
ولی هر چقدر بزرگتر شدم سعی کردم باهاش کنار بیام چون گربه ها رو خیلی دوست دارم و اصلنم نمیدونم چرا ازشون میترسیدم
خلاصه من به مراحل خیلی خوبی رسیدم هنوز به گربه ای دست نزدم چون موقعیتش پیش نیومده ولی اگه گربه هه خودشو بمالونه به پام مشکلی ندارم
البته هنوزم کامل ترسم نریخته ها
خلاصه ما یه شب با پدر داشتیم از سواری برمیگشتیم من دیدم یه بچه گربه تو باغچست عین یه فقره لوس ننر شروع کردم بهش نزدیک شدن و حرف زدن
بعد بابام ازین صدا های پیش پیش دراورد که گربه هه بیاد سمتمون
یهو دیدم یا خداا!!!
سه تا گربه اندازه خرس از پشتش درومدن
منکه فقط همینقدر به ذهنم رسید داد بزنم غلط کردم و فرار کنم