چرررررند چرررند چرررندا:/
بعد از این سکوت احتمالن چهار روزه وقتش بود اعلام وجود کنم حتی با پیامی تهی:/
اولن که همین الان دعا کنید شنبه که برگه ها رو میده نمرم بالای دوازده شده باشه(یعنی پاس شم)مگرنه تبدیل میشم به اولین شهریوری در تاریخ خانواده:این احتمالم هست مامانم از خونه پرتم کنه بیرون😂😂
ولی جدن مدرسه و کاراشو و معلماشو و کادرشو فاکتور بگیریم داره خوش میگذره
میدونید اول سال از همه ی بچه های کلاس بدم میومد به جز سه نفر (که از قبل دوستام بودن)
بعدش از همه ی بچه های کلاس خوشم اومد
الان فقط از ده نفر خوشم میاد که سه نفرشون همون دوستای مدرسه قبلیم یا همون صمیمیان
کلن عجیب نی؟
البته اینکه من از نصف بیشتر کلاس بدم میاد هیچ مشکلی به وجود نمیاره چون ما چهار نفری اینقدر داستان داریم و بهمون خوش میگذره که وقت نمیشه اصلن به اون نکبتا فک کنیم
نمیدونم چرا حس میکنم عین دبستانیا نوشتم؟)
ولی به نظرتون مسخره نیست سارا و نازنین باهم قهر کنن بعد جاهلشونو عوض کنن؟این بنده خداها نمی خوان بزرگ شن عایا؟
پ.ن:عررر فردا مبینارو بعد پنج ماه میبینم#خوشالی