(.♡ناشناخته

۲۰ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

من خیییلی خستم و می خوام به این سردرد متدوال امیدوار باشم،ایشالا که توموره:)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۸ ، ۱۳:۵۹
گلبرگ مغرور :)

این شهر بلاتکلیفه،فرهنگ نداره،اصالتشو لابلای ساختمونای نما رومی گم کرده،خاکستریه ،سالهاست خودشو فراموش کرده ،من از این شهر بدم میاد اما،عاشق تک تک لحظه هایی ام که از صبح زود تا بوق سگ تو خیابوناش دنبال هدفام دویدم:)

عکس به وقت'شاید آخرین آذر' من

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۸ ، ۲۲:۰۸
گلبرگ مغرور :)

خیلی خب من رویکردمو در برابر خانوم آ انتحاب کردم

می خوام خیلی صبا صفری طور بهش بگم 'آی دونت کر'که تو چی می خوای چی نمی خوای

اون چیزی نهایتا اتفاق میوفته که من می خوام:)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۸ ، ۰۶:۲۱
گلبرگ مغرور :)

هوامون آلودست

یه ویروس واگیر دار وحشتناکم که پخش شده

خب ما رسیدیم ته خط:)

 

ولی به صورت کاملن جدی حس آدمی رو دارم که تنگی نفس شدید داره انداختنش تو یه اتاق و هی درصد اکسیژن رو کم و کمتر میکنن

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۸ ، ۱۷:۱۱
گلبرگ مغرور :)

به خودم اومدم دیدم یک ساعته نشستم دارم با خانوم آ فرضی دعوا میکنم تازه دارم از معاونمون درخواست میکنم به بابام زنگ بزنه تا یه دورم اون بیاد ازم دفاع کنه

بعد من میگم اینا دیوونم کردن باور نمی کنید

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۸ ، ۱۸:۵۴
گلبرگ مغرور :)

به قول عسل درسته که فرق میکنه از اینجا به بعدشو کجا زندگی کنیم‌ولی باخت اصلی رو وقتی کردیم که تو ایران مدرسه رفتیم

و روزی صد بار بیشتر به حرفش میرسم

من با تک تک سلول های بدنم از این نظام آموزش پرورش و از ثانیه ثانیه وقتایی که تو مدرسه بودم و از تک تک کادر مریض مدرسه هایی که بودم،متنفرم

 

پ.ن:سر دسته لیست تنفر خانوم آ عه

و وقتی فکر میکنم بخاطر حرف مامان هاله گریه کرده واقعا دلم خنک میشه هرچند واقعا کمشه خیلی خیلی خیلی بیشتر از اینا باید تقاص پس بده البته اگه عدالتی وجود داشته باشه:)

پ.ن۲:تصمیم گرفتم این روزگار تلخ تر از زهر رو به کتفم بگیرم،شاید اونم منو به کتفش گرفت:/

 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۸ ، ۱۶:۴۷
گلبرگ مغرور :)

فشار روم خیلی زیاده

سه روزه که به شدت عصبی ام ،دیگه بدون اینکه اصلن تسلطی روش داشته باشم عصبی ام:/

تنها چیزی که دلم میخواد اینه که چهل و هشت ساعت حافظه ام پاک شه،چهل هشت ساعت فقط آشپزی کنم و فیلم ببینم و تو این چهل هشت ساعت هیچ آدمی رو نبینم،صدای هیچکس رو نشنوم،یک کلمه حرفم نزنم

فقط من باشم و من باشم و یه ذهنی که چیزی یادش نمیاد:)

 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۸ ، ۱۶:۰۰
گلبرگ مغرور :)

میدونید چی فهمیدم امروز

خانم آ پر شکایت ترین معلم مدرسه است و باهاش به مشکل خوردن و از همه برگ ریزون تر اینکه سر این قضیه های مدرسه حتی شاکیه خصوصی داره!!

پسررررر برررررگهااااااام

بعد اون روز معلم نداشتیم نشسته بودیم تو راهرو اون پسر توله سگش هی درا رو محکم بهم می کوبید یکی از بچه ها بهش گفت عزیزم درو آروم تر ببند پسره ام محکم تر درو بست بعد رفت بالا به ننه ی عوضیش گفت اون دختره به من‌گفته وحشی بهم لگد زده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

دیگه هیچی دیگه اون روز که کلاس داشتیم به هاله ی بنده خدا گفت چرا به بچه ی من توهین کردی این بچه میاد مدرسه ناهار نمی خوره (بنده خدا هاله که برگاش ریخته بود بعد کل قضیه رو تعریف کرد اون عوضی ام برگشته میگه درو بکوبه خب مگه چی میشع:||||بعدشم بچه که دروغ نمیگه و تا ابد پرانتز:))))))))))

خلاصه مامان هاله ام اومده کلییی راجب خانوم آ با معاون حرف زده و من فقط اینقدر دیدم که زنگ تفریح سوم معاونمون داشت تند با خانوم آ حرف میزد خانوم آ ام با همون لحن عصبی وحشتناکش داشت حرف میزد و بعدن فهمیدیم سر همین داستان توله سگش بوده(البته طفلی توله سگ ناز و کیوت و صادق)

من فقط تصویر دعواشونو دیدم از پنجره دفتر و در جریان حرفایی که رد و بدل شده نیستم ولی زنگ آخر که با آ کار داشتم گفتن آ رفته

یعنی خانوم آ زنگ آخر و قهر کرد رفت"

پسر یعنی از زجر کشیدن آ با تک تک سلول های بدنم لذت میبرم و این حتی یک صدم بلاهایی ام نیست که پارسال سرم آورده و امسالم داره میاره:)

من فقط منتظرم ببینم یکشنبه که باهاش کلاس داریم چجوری با هاله برخورد میکنه اگه زیاد پارش نکرد منم بابامو میفرستم مدرسه سر قضیه خودم حرف بزنه و اگه اون‌مدیر ابله زیر بار نرفت به اداره گزارش میدم که این معلم عنترتون داره من بدبختو تو این هیری ویری کنکور به زور مجبور میکنه برای جشنواره کار کنم در حالی که جشنواره اجباری نیست

فکر کن تازه با وقاحت تمام تو صورت من زل زده میگه:من نمی تونم چون تو کنکور داری برای جشنواره نداشته باشمت:|و ازت کار شبانه روزی می خوام(دود از کله اش بلند می شود)

یک:یه آدم چقددررررر میتونه نسبت به هزینه و وقت و تلاش دیگران بی اهمیت باشه من الان کل زحمتمو ول کنم برا تو لباس بدوزم مگه خری چیزی ام؟

دو:اصلن اون شبانه روزی که داری ازش حرف میزنی برای من وجود خارجی نداره بابا بس کن زن بکش بیرون

هیچطوره هیچ طوره زیر بار این جشنواره کوفتی نمیرم

زیر بار هیچ سر سوزن کار اضافه بر سازمانی برای اون‌کثافط نمیرم

بلاییی که پارسال سرم آورد برای هفت نسلم بسه:(

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۸ ، ۲۱:۲۷
گلبرگ مغرور :)

کفری ام،دلم میخواد کله ی خانوم آ رو بترکونم و هیچ ایده ای ندارم اگه مامان بابا کنارم  نبودن چه اتفاقی می افتاد ولی میدونم این روزایی که از زمین و زمان داره می باره، میگذره،روزای خوب میاد،زمینم گرده و جواب پس میدن تمام اون عوضیای عقده ای!!!!

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۸ ، ۱۵:۱۲
گلبرگ مغرور :)

اون روزی که ساعت هشت شب اینترنت قطع شد اینترنت من ساعت یک ظهر قطع شده بود پس واقعا انصاف حکم میکنه همونطور که اولین نفر نت منو قطع کردن همونطور هم اولین نفر نت منو وصل کنن:/

.

یک شنبه من خبر نداشتم تعطیله و خب بعد چهل هشت ساعت بی خوابی و کار و کار با پشت در بسته مدرسه موندن ،ضربه فنی شدم:/

ولی جاش تو هر ماشینی یکشنبه نشستم دقیقا عین یک پیرمرد بازنشسته هفتاد ساله که زمان شاه سرهنگ بوده یک عالمه مخ راننده ها رو به کار گرفتم و شر و ور گفتم ولی خب از اونجایی که زمین گرده راننده تپسی همین نیم ساعت پیش کل مسیر مخ منو به کار گرفته بود در حالی که من از شدت خستگی فقط توان آها و واقعا گفتن داشتم:(

بچه های کنکوری یا کنکوری های چند سال اخیر بیاید بگید چجوری خودتونو می شوندین پای درس

من اواخر تابستون تا روزی نه ساعتم پیش رفته بودم ولی از وقتی مدرسه شروع شده و عملا حداقل دو روز از هفته رو اصلن وقت درس خوندن ندارم پشتم عجیب باد خورده یعنی اصلااا دیگه عین سابق نمی تونم تمرکز کنم و این بد رفته رو مخم-___-

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۸ ، ۱۷:۱۲
گلبرگ مغرور :)