(.♡ناشناخته

خواستم عرض کنم من صرفا فقط یک فاطین نیستم که با کنسرت پازل برنامه های تابستونیم به انتها برسه بلکه تا ساعاتی دیگه عزیمت میکنم به خانه ی دلبرین مادر بزرگ عالم در اردبیل♡_♡

از آن بهتر اینکه دختر خاله ی نازنینم دیروز بهم پیام داده عروسی دختر عمومه داری میای لباسم بیار و من خیلی  الکی الکی یه عروسی ام افتادم^___^

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۱۳
گلبرگ مغرور :)

دیشب کنسرت پازل بود*__*

اما حماسه ی شیش مرداد وقتی فوق العاده تر از تصور شد که حمید هیرادم روی استیج اومد و اجرا کرد^___^

خلاصه نگم براتون اصلا چی بود دیشب:)


۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۱۶
گلبرگ مغرور :)

تا حماسه ی شیش مرداد فقط چند ساعت مونده اصلا باورم نمیشه بعد یه ماه و اندی یه چند ساعت دیگه انتظار به پایان میرسه^__^

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۳۹
گلبرگ مغرور :)

اندر فواید یک دوست خوب اینه امروز وقتی که از زمین و زمان بریده بودم و دلم می خواست حق حق گریه کنم تنهام نذاشت ،کنارم بود با هم رفتیم بیرون چیز میز خوردیم مسخره بازی درآوردیم،حرف زدیم،یه سینما چند بعدی مسخره رفتیم که از اول تا آخرش داشتیم میخندیدیم و ادا درآوردیم ،اینستا لایو گرفتیم ضایع شدیم ،خلاصه الان که از خونمون دارم این پست مینویسم شادترین و امیدوار ترین آدم رو کره ی زمینم و این همه حال خوب و مدیون دختری هستم که فقط یه دقیقه باهاش معاشرت کردن حال آدم و زیر و رو میکنه نمی خوام کلیشه بازی درارم ولی مرسی که هستی♡♡♡♡♡♡♡

حالا اینو براتون بگم از این برنامه های فرهنگی گذاشته بودن تو پارک یه آقایی رفته بود رو استیج راجب روابط زن و شویی البته از نوع غیر مثبت هیجدهش حرف میزد یه عالمه صندلی ام چیده بودن مردم روش نشسته بودن خلاصه ما داشتیم رد میشدیم این عاقا عه داشت میگفت با شوهراتون اینجوری رفتار کنید مریم خانومم نه گذاشت نه برداشت داد زد آقا ما که شوهر نداریم:////

حالا یکی بیاد کمک کنه به اون یاروعه که جلو خندشو بگیره*__*

قابل ذکر این مریم همون مریمه که اونسری به گارسون گفت روت میشه اینو جلو خواهر و مادر خودت بزاری:)

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۱۸
گلبرگ مغرور :)

آقا من عاشق سکوتم

یعنی اگه سه روزم تو اتاق باشم کسی نمیفهمه من خونم

از اونورم عاشق تنهایی ام

تنهایی فیلم ببینم برای خودم نقدش کنم

تنهایی چیزایی که تو ذهنمه رو روی کاغذ بیارم

تنهایی کتاب بخونم تنهایی آهنگ گوش کنم 

از طرفی هم از تمام عواملی که این تنهایی رو بهم بزنن بدم میاد از جمله مهمون و مهمونی

اصلا فلسفه مهمونی رفتن و مهمون اومدن و رو نمیفهمم

حالا باز مهمونی رفتن یه چیزی ولی واقعا از اینکه مهمون بیااد متنفرررررررررررم

همه ی این آسمون و ریسمونا رو بافتم که بگم فردا یه مهمونی میرسه خونمون و منم موفق نشدم فرار کنم برم خونه ی مامان بزرگم

در نتیجه توووووف تو این زندگی:)

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۰
گلبرگ مغرور :)

دیروز داشتم مجله های لباس ایرانی رو نگاه میکردم غصه ام گرفت:)

چرا اینقدر طرحاشون افتضاح بود؟//

خود طراح حاظر میشه اینا رو بپوشه بره تو خیابون یا مهمونی-___-

تازه مثلا مجله هایی که دیدم از بهترین مجله های وطنی بوده وای به حال بقیه')

چرا اینقدر ضعیفیم تو طراحی،چرا ایران تو زمینه ی مد حتی بین کشورای اسلامی ام حرف برای گفتن نداره دنیا دیگه پیش کش!!!

یعنی در بهترین حالت باید سه چهار تا تغیر اساسی رو لباساشون میدادی بعد تازه روت میشد موقعه ی خوابیدن بپوشی در بهترین حاااالت%)

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۶ ، ۲۰:۳۷
گلبرگ مغرور :)

برعکس چند روز گذشته اوضاع الان اصلا جالب نیست-___-

با یکی از اعضای خانواده دعوام شده اگه از خر شیطون پایین نیاد مجبورم بمونم خونه و یه مهمونی که اصلا دوست ندارم بیاد و برای مدت نامعلومی تحمل کنم پوووف://///

اتفاق خوبی درپیشه ولی این موضوع بالا بدطوری گند زده به اعصابم انگاری تا حل نشه اصلا نمیتونم شاد باشم:)ببینید تروخدا آدم به خاطر یک نفر باید از خونه ی خودش که به ظاهر هیچ جا مثلش نمیشه فرار کنه بره خونه بقیه فامیلاا•__•

دعا کنید تا اومدن اون آدمه بتونم رفتنم و جور کنم مگرنه دیگه هیچوقت اون آدم سابق نمیشم

-__-

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۶ ، ۲۰:۵۴
گلبرگ مغرور :)

وقتی با تور سفر میکنید تمام اون هزینه اضافی که میدید صرف بردن و آوردنتون از فرودگاه و یه تور شهری میشه برای بقیه برنامه ها بازم باید همونجا ثبت نام کنید و پول بدید که اینجا ما متوجه اشتباه بزرگمون شدیم که تور فقط هزینه اضافی داره و اگه خودمون بلیط و هتل بگیریم خیلی به صرفه تره جدا از اینکه ما خودمون برنامه دقیق روز به روز داشتیم برای گشتن شهر و موقعی مصمم تر شدیم تو تصمیم ثبت نام نکردن تو برنامه های تور که یه خانوم ایرانی که دفعه دومش بود میرفت گرجستان بهمون گفت خودتون برید بگیرد مثلا تور شام گرجی انواع مشروب میریزن جلوتون با گوشت خوک یا فلان تور اینطوری اون یکی اینطوری یه چیزی ام که خودمون فهمیدیم این بود وقتی با توری عملا هیچ فرصتی برای عکس گرفتن یا دیدن نداری اینقدرم ملت شلوغ پلوغ میکنن اصلا نمیتونی استفاده کنی:)


بگذریم روز اول من به یه چیزی که مامانم بهش میگفت سندروم سفر دچار شدم یعنی اشتهام رسما کور شد صب دو تا لقمه اندازه بند انگشت صبحونه خوردم و تمام✋


تور شهری تو ترافیک گیر کرد و یه رب دیر تر رسید البته که ممهم نیست چون تا تور بیاد رفتیم تو خیابونای اطراف هتل یه فضولی کردیم تور دنبالمون اومد یه دور ما رو با ماشین تو مرکز شهر چرخوند بعدشم بردمون یه کلیسایی که بزرگترین یا مرتفع ترین خلاصه یه چی ترین کلیسای ارتودوکس جهان بود *__*که تصویرشو در بالا مشاهده میکنید جالب اینجا بود که هیچی هزینه ورودی و اینا ام نداشت راهنمای تورمون هم در همون اول تذکر داد که با کشیش ها سلفی نگیرید(یه همچین ملت غیوری هستیم ما)

عکس بالا نمای همون کلیسا از روی پله هااین هم یک عکس از فضای کلیسا که بنده عذر میخوام ولی عکسی که توش بشری وجود نداشته باشه یافت نشد :D

بعد کلیسا بردنمون پارک حیدر علیوف که من الان با یه شخصیت دیگه قاطیش کردم و دقیق یادم نیست کدومشونه ولی اگه تو گوگل سرچ کنید فکر کنم میاره دیگه اونجا یه حموم بود دقیق مثل حموم های شاه عباسی که تو شهرای کشور خودمون هست ولی با این تفاوت این حمومی که تو تفلیس وجود داره رو شاه عباس نساخته بلکه تعمیرش کرده و باز هم متاسفانه به همون دلیل شلوغی تور و عجله و اینا فرصت نشد من از حموم ها عکس بگیرم-__-

از اونجا وارد یه کوه و کمنی شدیم بدین شکل👇البته که مسیر خیلی هموار و کوتاهی داشت و نهایتش رسیدیم به این آبشار👇رو به روی این آبشار یه پلی بود که عشاق اسمشونو رو قفل مینوشتن و این قفلا رو وصل میکردن به پل حتی کسایی که ازدواج میکردن همون روز عروسی میومدن قفل میزدن که متاسفانه نصیب ما نشد عروس دوماد گرجی ببینیم حیف:اینم یک نمونش👆

بعد از آبشار از یه عالمه کوچه پس کوچه بالا رفتیم رسیدیم به یه کوچه سربالایی که وای چه خونه های خوشگلی داشت انگار وسط ایتالیایی که باز هم به علت عجله تور فرصت عکس گرفتن نشد#نفرین_عامون_بر_تو 

اونجا یه مسجدی بود که دو تا محراب داشت یه محراب برای سنی ها یه محراب برای شیعه ها حالا اینکه چجوری نماز میخوندن و دیگه اطلاعی ازش در دست نیستخلاصه اینگونه و اینجا تور شهری ما به پایان رسید-__-

از این مسجد دو محرابه تا خیابون لتسه لیزه که یکی از خیابونای معروف و توریستی تفلیس هست پیاده ده دقیقه راه بود بنابر این ما رفتیم لتسه لیزه و ناهار و تو یکی از رستورانای ایرانی لتسه لیزه خوردیم که یه اسم عجیب غریبی ام داشت بعد ناهار تاکسی گرفتیم برگشتیم هتل تا عصر باز بزنیم بیرون'__'

اگر شما ام مثل من زیاد به مناطق تاریخی و اینا علاقه ندارید نگران نباشید از پارت بعد دیگه وارد فاز طبیعت میشیم راجب این لتسه لیزه ام تو پارت بعدی مفصل توضیح میدم://

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۶ ، ۰۰:۳۴
گلبرگ مغرور :)

یه جا خوندم:دختری که ازینا:)میزاره از دختری که موهاشو کوتاه کرده خطرناک تره-___-

میدونید چیه👇

:):):):):):):):):):):)

وای من چه خطرناکم برید کنار زخمی نشید:///

اون عزیزی که این تکست و نوشته معلوم نیست از مصرف بیش از حد کدوم ماده صنعتی یا سنتی رنج می برده'__'

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۶ ، ۰۸:۴۴
گلبرگ مغرور :)

تنبلی رو کنار گذاشتم تصمیم گرفتم راجب اون اتفاق خوب نزدیک که گذشت و تموم شد براتون بنویسم میدونید من عاشق سفر و طبیعت گردی اینام چند وقت پیش دوتا کتاب سفرنامه خوندم که این عشق و دو برابر کرد://

این اتفاق خوب نزدیک هم یک سفر بود که خودتون در ادامه می فهمید چی بود و کجا بود و اینا:D

شروع کنیم😊

ساعت هفت و بیست دقیقه به وقت تهران پرواز داشتیم و ساعت پنج فرودگاه بودیم کارامون مثل تحویل بار ،گرفتن کارت پرواز،تحویل عوارض خروج از کشور و مهر تو گذرنامه و انجام دادیم و نشستیم تو اون سالنه که گیتای پرواز توشه(آخرشم اسمشو یاد نگرفتم)

نزدیکای ساعت هفت بود رو مانیتور یه گیتی شماره و مشخصات پرواز ما رو زدن ولی نه اعلام کردن و نه گیت و باز کردن ساعت از هفت و بیست دقیقه گذشت یهو مشخصات رو مانیتور عوض شد اون خانوم لوسه ام از پشت بلند گو گفت پروازمون سه ساعت تاخیر داره(میدونید اینجا دلم میخواست فرودگاه و آتیش بزنم)

ما اینجا یک اشتباه بزرگ کردیم گفتیم چون کشور مذکور همین بغل دسته و زمان پروازم یک ساعت و خورده ای بیشتر نیست از پرواز وطنی استفاده کنیم ولی شما اینکارو نکنید از وطنی هم استفاده میکنید فقط از ماهان بخرید که زیر بار مسئولیت بره-__-

بگذریم صدای مسافرا درومد که آقا یعنی چی سه ساعت تاخیر خلاصه یه گروه تقریبا شصت نفره از مسافرای پروازمون درست شدن که خودمون اسمشو گذاشتیم گروه شورش حالا یه آقاعه هم بود تو گروه شورش که خیلی داد و بیداد میکرد قشنگ دعواها ،البته که دعوا کار بدیه ولی اگه این آقا نبود و آبروی فرودگاه و جلو توریستا به خطر نمی انداخت قطعا به کارمون رسیدگی نمیشد.

حالا گروه شورش این ور داد و بیداد اونور داد و و بیداد و خلاصه کاشف به عمل اومد که شرکت هواپیمایی مذکور که آتا باشه کلن 3 تا هواپیما بیشتر نداره و مرض داره به ملت بلیط میفروشه ولی گروه شورش عقب نکشیدن اینقدر هرج و مرج شد که رفتن دفتر فرودگاه بعد نماینده وزیر راه اومد حالا این وسط داشتن پرواز همون آتا که به مقصد استانبول بود و ساعتشم از ما دیرتر بود رو میفرستان ولی به لطف گروه شورش حالیشون شد که پرواز ما زودتر از اینا بوده و باید ما بریم و در این بین مسافران استانبول هم به دعوا اضافه شدن ولی پرواز ما پیروز شد وقتی گروه شورش برگشتن و رو مانیتور پرواز مارو زدن ملت یه دست و هورای پیروزی کشیدن که بیا و ببین و بدین گونه ما زیر بار تاخیر نرفتیم و خوشحال و خندان اما خسته به سوی تفلیس راه و افتادیم^__^

نزذیکای ساعت یازه و نیم شب فرود اومدیم در همون دقایق اولیه ورود به خاک گرجستان شاهد هنرنمایی های از ملت غیور حاظر در صحنه بودیم یکی که قشنگ آرایشگاه رفته بود شینیون کرده بود  خلاصه که مهر تو پاسپورتامون زدن(مقایسه نکنم پلیساشون و با پلیسامون دیه )بار و تحویل گرفتیم و توسط راهنمای تورمون رفتیم هتلمون گفتن فردا فلان ساعت تور شهریه و تو لابی هتل باشد اینا در نهایت خدافظ شما:)




۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۶ ، ۰۱:۵۳
گلبرگ مغرور :)