(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

۱۶ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

دوباره چرا همه چیز داره برعکس میچرخه؟؟؟؟؟

قرار بود امروز مبینا رو بعد پنج ماه ببینم خب چی شد؟بله درست حدس زدید بهم خورد چرا که پاشدن رفتن کوه اونم تو این آلودگی هوا:|

بعد برای اولین بار تو عمرم خیلی داوطلبانه و بدون زور چماق میخواستم برم مهمونی که آنه گفت نه من میام نه صبا،منم قهوه ای تر از قبل نشستم سر جام:/

حالا اینا رو در نظر بگیر دم غروبم پا میشم میرم جاهایی که باهاش خاطره داشتم،اون آهنگای لعنتی رم گوش میدم،بعد تا به خودم میام میبینم هم شب شده هم صورتم خیس:(

کلن چرا هیچ چیز سر جاش نیست؟

حتی فکر میکنم فردا مجری مراسم قرعه کشی از عمد مایوی دو تیکه میپوشه تا حالیمون شه نباید راجب لباس کسی اظهار نظر کنیم،هر چند که شکست سختی میخوره چون صدا سیما به حرفه ای ترین روش ممکن گلدونی روی تصویرش قرار میده تا ملت خدایی نکرده از راه به در نشن شایدم اصلن نشونش ندادن:/

به هر حال تشکر از آقای سانسورچی که خودش به گناه میوفته تا ما به گناه نیوفتیم:(

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۶ ، ۰۰:۰۷
گلبرگ مغرور :)

بعد از این سکوت احتمالن چهار روزه وقتش بود اعلام وجود کنم حتی با پیامی تهی:/

اولن که همین الان دعا کنید شنبه که برگه ها رو میده نمرم بالای دوازده شده باشه(یعنی پاس شم)مگرنه تبدیل میشم به اولین شهریوری در تاریخ خانواده:این احتمالم هست مامانم از خونه پرتم کنه بیرون😂😂

ولی جدن مدرسه و کاراشو و معلماشو و کادرشو فاکتور بگیریم داره خوش میگذره

میدونید اول سال از همه ی بچه های کلاس بدم میومد به جز سه نفر (که از قبل دوستام بودن)

بعدش از همه ی بچه های کلاس خوشم اومد

الان فقط از ده نفر خوشم میاد که سه نفرشون همون دوستای مدرسه قبلیم یا همون صمیمیان

کلن عجیب نی؟

البته اینکه من از نصف بیشتر کلاس بدم میاد هیچ مشکلی به وجود نمیاره چون ما چهار نفری اینقدر داستان داریم و بهمون خوش میگذره که وقت نمیشه اصلن به اون نکبتا فک کنیم

نمیدونم چرا حس میکنم عین دبستانیا نوشتم؟)

ولی به نظرتون مسخره نیست سارا و نازنین باهم قهر کنن بعد جاهلشونو عوض کنن؟این بنده خداها نمی خوان بزرگ شن عایا؟

پ.ن:عررر فردا مبینارو بعد پنج ماه میبینم#خوشالی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۶ ، ۲۲:۲۹
گلبرگ مغرور :)

حالم خوب نیست.عصبی ام

امتحان مهمی که خودمو براش به آب و آتیش زدم به طرز وحشتناکی قهوه ای کردم

مبحثی رو که یک روز تمام سرش وقت گذاشتم از خود معلم هم بهتر بلدش بودم نیومده بود چرا؟چون کامبیز دلش نخواسته بود بده

یعنی خب تو مدرسه شاد بودیما چون کل هوم اجمعین ریدمان کرده بودیم هممونم مطمئنیم چهار و نیم نمره از یه سوال خاص بدون شک نمیگیریم چونکه وقتی داشتن اون کتاب رو تالیف میکردن نمیفهمیدن که ما آدمیم نه رباتی که بتونه شیشصد نوع پارچه با اسم اینگلیسی و خصوصیاتشون رو حفظ کنه که از حق نگذریم واقعا شیشصد تا بود

اما کاش فقط همون چهار و نیم نمره بود

فقط داریم دعا میکنیم پاس شیم فقططططط

من کی اینقدر بدبخت شدم که دعا کنم نمرم دوازده شه؟

یعنی قهوه ای های قبل از این سوء تفاهم بود

فقط دلم میخواد کلمو بکنم زیر آب زار بزنم چرا شو خودمم نمی دونم:)

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۶ ، ۱۸:۰۰
گلبرگ مغرور :)



۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۶ ، ۱۰:۴۶
گلبرگ مغرور :)



.....

آقا این مجید چه زهر ماریه دیگه

من همینجوری بخاطر ترس از گربه مزحکه ی عام و خاص و کسبه ی محل هستم دیگه وای به حال امروز که بخاطر یه سری حرکات ریز گربه ها درست جلوی پای خودم بلند داد میزدم وای مجید ،یکی منو نجات بده:|


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۶ ، ۲۲:۴۲
گلبرگ مغرور :)

طی همون تصمیمات غیر حساب شده و یهویی چنل تلگرام افتتاح نمودیم برای ضایع کردن خویشتن خویش بیشتر از پیش😕

ولی به خدا قسم راضی نیستم بابا چرا تعارف میکنید دم در بده والا بیاین از داخل دیدن فرمایید دیه:دی)

آیدیش: fatinlife


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۶ ، ۲۰:۳۰
گلبرگ مغرور :)