(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

۲۴ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

صدای منو بعد دو روز گارگاه میشنوید و باید عرض کنم من زندم:)

این چند روز اینقدر کار انجام دادم که باورم نمیشه برای فردا کاری ندارم:)

هعیی تابستون کجایی که تا لنگ ظهر بخوابم،تا کله ی سحر فیلم ببینم-__-

از یه سریالی که تابستون شروع کرده بودم فقط سه قسمت مونده که فک کنم تا ماه های آینده مشرف نمیشم ببینم://
معلم زبانمون خیلی گوگولیع،قشنگ یه پاندای خسته است منتها فکر کنم موقع پرسش تبدیل شه یه خرس گیریزلی ای انگشت کوچیکه پاش گیر کرده به میز:)

اون کسی که برنامه کلاسی چیده تو خودش چی دیده واقعا!!!!
ریاضی.شیمی.الزامات.ادبیات همه تو یه روز آخه-__-
یعنی خداوند عمه شو مورد عنایت قرار بده:)
آقا اگه هم ریخت و پاش اعصابتونو خورد میکنه هم حال ندارید جمع و جور کنید نیاید هنرستان الان قشنگ اتاق من با پلاسکو بعد آتیش سوزی هیچ فرقی نداره :/

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۶ ، ۱۹:۱۶
گلبرگ مغرور :)

هفته مد میلان را چگونه گذراندید؟

بنام خداوند بخشنده مهربان "ما همچون هر سال در آرزو ماندیم و این ایتالیای خاک بر سر ما را نطلبید:/

و اصلا بیاییم تظاهر کنیم هشت ساعت در کارگاه بودن و سپس از فرط خستگی جون دادن خیلی بهتر از وقت گذراندن در هفته مد میلان است ،اصلنم دردم نیومد:)

پ.ن:خدایی یه کشور دوست دارما ببین چطوری ناز میکنه-__-

نازنینا،تو با هم آره،با ما نه؟؟-_-


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۶ ، ۱۵:۲۳
گلبرگ مغرور :)

بچه های کلاسمون گروه راه انداختن تو تلگرام :/

عکس پروفایلاشون-_-

من هیچ،من نگاه،من سکوت،من دهنم بالاش چسبیده به سقف پایینیش چسیبیده به زمین:/

فقط دو تا نصیحت

اول مجازی عاشق نشید:/

دوم به در و دافای داخل خیابون اعتماد نکنید:/

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۶ ، ۱۶:۰۱
گلبرگ مغرور :)

تمام تصورم از هنرستان یه سری انسال خفن تیپ هنری رنگی پنگی بود که در محض وورود فهمیدم یه ناظمی داره اینجا که عین سگ پاچه میگیره فلذا همه همون انسان های سرمه ای عادی بودن:)

سر کلاس بندی منو از ریحون جدا کردند اما کل امروز و بهتر بگم به جز یکی دو درس بقیه ی کلاسا ادقامیه و این یعنی کلاس بندی و اینا صحنه سازی بوده:/

ناظم همون اول صب که اومد سلام و نگفته شروع کرد به پاچه گرفتن و داد بیداد یه صدای جیغی ام داره تقریبا یه چیزیه تو مایه های اسماعیلی ناظم مدرسه قبلی بلکم ممکنه خواهرش بوده باشه حتی:)

بعد که رفتیم سر کلاس یه معلمی که برای درس هنر معاصر اینا(میگم هنر معاصر چون اصلا اسمشو یادم نی)اومد کلی با انرژی بود و این داستانا ولی اینا همش یه بازی کثیف بود چرا که زنگ بعد که ورزش داشتیم معلم ورزش طی پنج دقیقه گند زد به تمام تصوراتم از معلمین اینا فکر کن اندازه ی معلم ریاضی خودشو بزرگ کرد بعدم کلی چرند گفت که باید تحقیق بیارید ارائه بدید تحقیق بیست صفحه باشه پنج تا گروه چرند تشکیل داد یکی نمی دونم گروه چی اون یکی چی یطوری اسم گذاشته بود انگار ما گروه پشتیبانی المپیکیم:///

خلاصه بعدش معلم عربی اومد عین قبلی اندکی عربی درس داد بعد گفت کل کتابو هفته ی بعد میپرسه یه طوری ام گفت من دو به شک موندم که مقدمه و سخنی با معلمو بخونم یا نه:/

زنگ بعد دوباره همون معلم اومد دینی درس داد . دینی درس دادنشم مزخرف تر از عربی بود مثلا یه سوال چرند میگفت مثل اینکه چهار منهای دو چی میشه یکی پا میشد جوابشو میداد بعد به بقیه میگفت چرا جواب نمیدید میگفتیم خب داد دیگه میگفت خب شما چیکار به اون دارید بازم جواب بدید(یعنی من یه روز یا سر این یا سر خودمو میکوبونم تو دیوار) 

خلاصه مدیر قبلیمون همش پارسال میگفت بچه های نهم پارسال میان میگن میثاق خیلی خوبه و دلمون براش تنگ شده و و فلان ماعم فکر میکردیم خالی می بنده ولی میثاق واقعا خیلی خوب بود:)

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۶ ، ۱۷:۳۴
گلبرگ مغرور :)