(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

۲۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

در حالی که یکسری از نوجوانان این مرز و بوم امروز مدرسه اند ما خونه ی مادر بزرگمان ریلکس کردیم و چون کمی تا قسمتی سرما خورده ایم هر دم از باغی بری میرسد و خوراکی جدیدی برایمان رو میکنند خلاصه که این بود عدالت؟😂

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۶ ، ۱۰:۳۳
گلبرگ مغرور :)

دیشب همانطور که داشتیم در خیابان ول میگشتیم گفتیم بریم خونه ی فلانی ها بعد اینقدر بشینیم تا بهمون شام بدن ده دقیقه نگذشت زنگ زدن گفتن همون فلانی ها اومدن خونه مامان بزرگ برگردین:|

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۳۴
گلبرگ مغرور :)

هم اکنون صدای ما را از اردبیلی هوایش یازده  صب منفی چهار درجه است میشنوید^^

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۶ ، ۱۰:۵۰
گلبرگ مغرور :)

ساعت نزدیکای دو شبه و من از استرس دارم:)

میدونم اونا خوب با این قضیه کنار میان و اگه کنار بیان یعنی من یک قدم به اون چیزی که میخواستم نزدیک تر شدم:)

حقیقتن تنها و بزرگترین مشکل گیاهخواری اینه یه کاری کنی به تصمیمت احترام بزارن و کنار بیان باهاش(هرچند فکر نمیکنم این پروسه تو فامیل پدریم موفقیت آمیز باشه)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۶ ، ۰۱:۲۳
گلبرگ مغرور :)

چند وقت پیش گفتم که گیاهخوار شدم خب

ما داریم میریم اردبیل و خب فامیل هنوز خبر ندارن البته خیلی ریز به خالم گفتم ولی میدونید چیه اونا همش کبابو غذاهای گوشتی میخورن(من مشکل ندارم بخورن)و خب از یه طرف هم زحمت هم هزینه ی اضافی میشه برا من غذای جدا درست کنن حالا من چیکار کنم؟

البته این خالم مشکلی با این تصمیم نداره ها ولی میدونم یه سری از فامیل موقع فهمیدن حمایتم میکنن یه سری میخوان نصیحتم کنن که کار درستی نیست و با هیچکدوم از دلایل من قانع نشدن-__-.

خدایا رحم کن

پ.ن:به نظرتون زشت نیست مواد غذایی مخصوص خودمو ببرم و اونجا ام مثل اینجا غذای خودمو خودم بپزم؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۳۶
گلبرگ مغرور :)

معلممون اومده با کلی حرس و جوش پیام میده که فلان کارو بکنید از اون چیزه دوتا کپی بزنید امتحان فرداتون برقراره "منم پیاماشو میخونم صد بار میگم باشه دوبار،حتما بشین ما اینکارارو بکنیم،میدونی چیه من اضافه ترم برات انجام میدم`بعد گوشیمو میزارم کنار و به ادامه ی وسایل جمع کردنم برا مسافرت میرسم^^

ولی جدن فکر کرده با این هوا فردا مدرسه بازه؟😂

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۲۵
گلبرگ مغرور :)

مثلن شما فک میکردید یه آقایی 18 بهمن به دنیا بیاد بعد ازون نونورایی باشه که تا میرن دانشگاه همون ترم یک عاشق میشن بعد علارقم مخالفت هر دو طرف یک سال تمام از شرق کشور هی بره غرب کشور تا بهش دختره رو بدن،بشه پدر شما؟

منم فک نمیکردم ولی همچین اتفاقی افتاد خلاصه که تولد بابامون مبارک^^

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۰۵
گلبرگ مغرور :)

خب من ترجیح میدم الان به جای بحث کلیشه ای دبیرستانی هم نفس دارند و فلان از حسابداری های داغون مدرسه امان بگویم خب؟

دیروز ما طراحی ها با حسابداری ها مسابقه ی والیبال داشتیم و آن بزرگواران آمدند اعلام حضور کنن فرمودند "اینها هنری عن سیسشون به سیس ما نمیخوره"البته درست است که حرف باد هواست ولی آدم در چنین شرایطی باد های مسخره در نمیکند که وقتی مفتضحانه به طراحی ها باخت نداند کجا باید قایم شود:/

حسابداری ها در مجموع به دو دسته تقسیم میشوند گروه خود شاخ پندار ها و سایر اسکل ها البته یازدهم های طراحی به همین دو دسته ام تبدلی نمیشوند زیرا که همه از دم اسکولند:دی)

گروه خود شاخ پندار ها حقیقتن مسخره ترین اکیپ دهه ی نود است لازم است ذکر کنم که این رتبه در دهه ی هشتاد به اکیپ تتلو،ساسی مانکن و آرمین تو ای اف ام رسید:|

حالا با اینکه همه اشان رو مخ اند یک دختره هست که استیل و قیافه اش ترکیبی است از نشیمنگاه شتر و شیک شلغم با این حال هموار با لب های غنچه و چشم های خمار شده در مدرسه راه میرود زیرا که فکر میکند نه تنها از همه یک سر و گردن بالا تر است بلکه در جذابیت اما واتسون شصد پایش هم نمیشود-__-

این بزرگوار یه طوری در مدرسه قدم میگذارد که انگار دنریس تارگریان یا همان ننه ی اژدها های خودمان است و با هر قدمش آتشی پشتش به راه میشود البته لازم به ذکر است که زارت:|

وی حتی از دوست پسر دختر خود حلقه دارد و خب از اینجا به بعدش را دیگر نمیتوانم هضم کنم:/

خلاصه که من نمیدونم این شاخ بازی چه بساط جدیدیه ولی والا آدم سالم هیچوقت شاخ بازی درنمی یاره تامام:{

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۳۰
گلبرگ مغرور :)

اینقدر داشت چرت و پرت میگفت که اصلن یادم نی راجب چی بود مزخرفاتش فقط از یه جایی به بعد شروع کردیم رو صداش دابسمش کردن با ادا اطفار خودش و از خنده ولو شدیم رو زمین فقط مرضی بدبخت بین ما بود و باهاش چشم تو چشم بود از شدت نگه داشتن خنده سرخ شده بود و هی مارو میزد که جون مادرتون خفه شید:/

تا زنگ کامبیز هست مسخره بازی باید دراورد😂

چه روزای خوب بدی عن نه؟


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۴۶
گلبرگ مغرور :)

فقط یه چند وقته یکم سرد و گوشه گیرم همین:(

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۰۸
گلبرگ مغرور :)