(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

حول محور جلف ترین ؟ بهترین؟ سفر عمرم

جمعه, ۹ آذر ۱۳۹۷، ۱۱:۵۲ ب.ظ

خب اولش قرار بود که هاجر ساعت سه رب بیاد دنبال منو باهم بریم میدون آرژانتین که حرکت بود ولی من تا چهار وایسدم خبر نشد زنگ زدم جواب نداد،خلاصه من خودم رفتم و بعد کاشف به عمل اومد که خواب مونده بودن!!!!

خلاصه هاجر ایناعم رسیدن و حرکت کردیم

فک کنید از یه رب پنج صب تا هشت رقصیدیم فقط

خداروشکر آدمای اتوبوس ما اکیپای جوون بودن و خانواده ها رفته بودن اون یکی اتوبوس

خلاصه اکیپ پشتی ما آهنگ گذاشت ،هاجر بلند شد کاپشنشو بزاره بالا یهو از پشت داد زدن،ماشالا اولین نفر بیا وسط ،هاجرم کم نیاورد پاشد رفت بعد دیگه همه اومدن ریختیم وسط اصلن یه وضعی

بعد یه جا یهو گفتن پلیس راه آهنگا ساکت شد پرده ها رو کشیدن وهمه نشستن سر جاهاشون تا پلیسو رد کردیم لیدرمون داد زد رد شدیم بیاین و دوباره بساطمون برپا شد

بعد قرار شد خودمونو معرفی کنیم،اکیپ پشتمون همه تکنسین اتاق عمل بودن اکیپ جلوییمون همه دانشجوی سال آخر پزشکی و به این نتیجه رسیدیم پرت و پلا ترین تحصیلاتو فقط منو و ریحانه و هاجر داریم:|

وقتی رسیدیم بقیه مسیرو باید با مینی بوس میرفتیم پس ماشینو عوض کردیم و راننده با موزیکای داغان قاسم آبادی اعصاب همه رو چرخ کرد:|

صبونه میز مارو اینقدر دیر دادن که از شدت گشنگی داشتیم بربری با نارنج میخوردیم،البته این بربری با نارنج ایده خواهر ریحانه بود که موفق واقع شد حتما امتحان کنید😐😂

بعد دوباره رفتیم کوه نوردی و اینا تا تو یه مکان مستقر شیم ،نگم که چقدررررر زیبا بود چقدرر

بعد دیگه کلی عکس گرفتیم خل شدیم و اینا

فک کنید منو ریحون وایساده بودیم همینجوری بعد بدون هیچ آهنگی شروع کردیم رقصیدن یهو دیدیم دو تا پسر با یه علامت سوال بزرگ دارن نگامون میکنن:\

ماعم اینقدر ضایع کابلو گرفتیم کلن جهتمونو عوض کردیم اونوری وایسادیم بعد خودمون پاره شدیم از خنده#خلیسم

بعد از کوه اومدیم پایین مه شد چای اتیشی خوردیم دوباره گوش جان سپردیم به موزیک داغان قاسم آبادی(من میگم گوش جان ولی واقعا مغزمون تیلیت شد)

دوباره وایسادیم بعد وقتی خاستیم سوار اتوبوس مرگ شیم(مینی بوسمون)دیدیم توش تاریکه و کسی ام نیست اول هاجرو فرستادیم که اگه قرار باشه دو تا دست از داخل بکشنش ،ما قربانی نشیم بعد بسم الله گویان خودمون وارد شدیم:|

منو ریحون سر اینکه عنبر و النسا باید از الاغ ماده باردار باشه یا الاغ ماده بی جفت با لیدرمون بحث کردیم ولی به  نظر من پشکل پشکله دیگه آخه این تئوریا چیه میدین!!

تو مینی بوس منو ریحون جلو نشسته بودیم بعد لیدر که اومد عکس بگیره دوربین قشنگ تو صورت من بود منم دستمو گرفتم رو صورتم که نیوفتم دیگه فلش دوربین و دیدم خیالم راحت شد دستمو ورداشتم یهو دیدم دوربینو گرفته تو صورتم میگه 'حالا نمیزاری من ازت عکس بگیرم؟

وای یعنی قشنگ پنج دقیقه دستمو رو صورتم نگه داشتم تا بیخیالم شه

مسیر مینی بوس رو تموم شد و سوار اتوبوسامون شدیم تا برگردیم آقا ما خواب بودیم یهو صدای میکس آهنگ حامد همایون به چه بلندی پخش شد و واقعا تو عمرم اینقدر از حامد همایون بدم نیومد!!

هاجر و مائده(خواهر هاجر)حالا که بیدار شده بودم خواستن بلندم کنن بریم وسط که خب من گفتن در اعتراض به اینقدر بیتوجهی به خوابم نمیام بعد که دیدم کسی به کتفشم نمیگیره منو، تصمیم گرفتم اعتراضمو حفظ کنم ولی همپای دوستان برم وسط!!

بعدم لیدرمون گفت هرکی با این آهنگ سرخپوستی برقصه بهش جایزه میدم ماعم هاجرمون،امید تیممون رو فرستادیم وسط ولی خب لیدر پیچوند

دیگه بعدشم که دیگه نیم ساعت مونده بود به تهران و همسفرا کاملنننن تخلیه کردن خودشونو آهنگای ابی رو گذاشتن و همه بلند بلند خودندیم و اینم شد کنسرت سرپایی:دی)

واینکع این مسافرت بهترین مسافرت عمرم بود اینقدر که خوش گذشت و رقصیدیم و خندیدیم و جلف بودیم!!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۹/۰۹
گلبرگ مغرور :)

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی