(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

آقا اون حرف لعنتیو کاش زودتر میگفتم

شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۷، ۰۸:۴۶ ب.ظ

از آدمای نمک نشناس و فراموش کار خیلی بدم میاد

وقتی دیدم داره اینطوری میکنه،زیر همه چی میزنه ،مراعات کردن چه فایده ای داره؟هشت ماه مراعات کردم چی شد؟

هرچی بهش گفتم انگار فراموشی گرفته بود اصلن قبول نمیکرد کاراشو آخرم آب پاکی رو ریختم رو دستش گفتم'گفتم من هیچوقت تو رو دوست خودم نمیدونستم و نمیدونم چطوری وارد اکیپ ما شدی ولی اگه برگردم عقب قطعا تا جایی که میتونم ازت دوری میکنم و فقط منتظرم این دو روز تموم شه تا همه چی تموم شه'

لال شد اصلن احتمالن انتظار داشت عین همیشه کوتاه بیام ولی خب دیگه..

گوشیو گذاشتم کنار یه دست قشنگ زدم زیر گریه بخاطر وقتی که با اون هدر داده بودم بخاطر اعصابی که ازم خورد کرد و هیچجوره زیر بارش نرفت بخاطر همین سر و کله زدنای بیخود ولی گریه ناراحتی نبود من از اینکه دیگه قرار نیست ارتباط داشته باشیم ناراحت نیست

زنگ زدم آنه یه برنامه ی خیلی خفن برای تابستون چیدیم هرچند آخرش فقط یه بار میریم خونه همو تموم ولی خدایی فکر به اینکه چند روز دیگه تمومه و شادیش خالی از لطف نبود

بعد از اینکه گوشیو قطع کردم قشنگ دوش گرفتم،لاک زدم،لباسایی که دوست دارمو پوشیدم،اون آهنگ داغون قدیمیای ساسی مانکنو گذاشتم و حال خودمو خوب کردم یعنی بعد 39 روز واقعا از ته ته دل شاد شدم^^

راستی حالا شاید جالب نباشه گفتنش ولی امروز برای اولین بار خون دماغ شدم:/

همبر گیاهیم خیلی جذاب و خوب شد اینقدری که امیر خورد و فک میکرد گوشته تا اینکه بش گفتم گوشت نداره و حتی از سویا ام نیست اونم باور نکرد:|


موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۷/۰۳/۱۹
گلبرگ مغرور :)

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی