(.♡ناشناخته

(.♡ناشناخته

آه زندانی این دام بسی بشنودیم
حال مرغی که برسته ست ازین دام بگو

یه گلبرگ مغرور که حالا برگشته و خوبِ تهرانه :)

یکشنبه قرار بود من امتحانمو بدم و راه بیوفتیم پس استثناعن پدر اومد دنبال(بله همیشه من با زبون روزه و تو گرما پیاده برمیگردم خونه) پامو گذاشتم تو ماشین با سوال کلیشه ای امتحان چطور بود رو به رو شدم و طبق پاسخ کلیشه ایش باید میگفتم خوب بود

ولی خب خیلی شیک و مجلسی گفتم افتضاح بود گند زدم 17 میشم شاید(آخه کی جغرافی خوب میده؟؟؟؟)

...

روز اول بارون شدید میومد و اینقدر هوا قشنگ بود ولی خب ملت غیور بخاطر بارون نمیومدن بیرون که خب ماعم از خالی بودن معابر استفاده کردیم و به دستور شاعر که میفرمود'زیر بارونا برقص'عمل فرمودیم.

در اون هوای لغایت سرد هم که بخاطر تیکه ای پتو نزدیک بود با هم دیگه بجنگیم ، آب هویج بستنی خوردیم:/


..

صب که داشتیم تو بالکن صبونه میخوردیم یهو یه گربه اومد تو حیاط و خیلی مظلومانه شروع به میو میو کرد پس املت های صبونه خودمونو ریختیم برای گربه ولی گربه نزاشت نازش کنیم و رفت

و خب گربه خیلی باهوش بود سه وعد صب ظهر شب میومد که بهش غذا بدیم بعد روز آخر فهمیدیم این گربه تربیت شده یکی از ویلاهای اطرافه

فک کن من  عین سگ از گربه،ولی اون تنها گربه ای بود که ازش نمیترسیدم و از ته دلم میخواستم نازش کنم،ولی گربه هه ناز کرد.

هشتک گربه ی گربه صفت

...

رفتیم باشگاه تیراندازی ولی من از ترس اینکه فشار اسلحه موقع شلیک زیاد باشه تیراندازی نکردم

. آقا اضافه کنم من به این نتیجه رسیدم اینایی که به حیون خونگیاشون پسرم و دخترم میگن واقعا لوس نیستن یعنی تازه درک کردم آدما نسبت به یه حیون حس پیدا میکن حداقل من به بخاطر یه گربه دل و روده ی خانواده رو بهم ریختم

.

اونا داشتن کباب میخورد من میرزا قاسمی،جدا از هیچی صحنه ی کباب خوردنشون واقعا قابل تحمل نبود بعد که غذاشون تموم شد مامانم گفت یطوری نگا میکردی من فک کردم دارم گاو میخورم

گفتم خب واقعا داشتی گاو میخوردی

گفتش نه منظورم گاو سلاخی شدست

گفتم خب اونم گاو سلاخی شده بود

سپس وی در سکوت فرو رفت ولی به گیاخواری ایمان نیاورد:|

..

روز آخر رفتیم یه رستوران ایتالیایی که خب با هیچی کار ندارما

ولی قطعا اگه یه ایتالیایی بیاد ایران و پیتزای ایرانیزه شده سفارش بده حتما میپرسه این غذایی جلوش گذاشتن اسمش چیه

هرچند پیتزاش واقعا سبک بود و بعدش احساس بالا آوردن به آدم دست نمیداد

اینم بگم از اینکه ترکیباتش فقط کدو و بادمجونو و گوجه و پنیر بود خیلی خوشم اومد هر چند که شما اه و اوه میکنید

ولی اینقدر ویوش قشنگ بود رو به دریا بود

در آخر هم از علاقه ی من به آش رشته همین بس که تو این سه روز یک و نیم کیلو آش به تنها یی خوردم

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۷/۰۳/۱۶
گلبرگ مغرور :)

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی